نه گلشن است از شرر برق در خطر
ای باغ حسن زآه من خسته الحذر
اندیشه کن که تازه بهارت خزان شود
آهم زدل برآید اگر در دم سحر
چون چشم عاشقان نبود ابر سیل خیز
چون آه خستگان نبود برق را شرر
تو صد پدر مجاور بیت الحزن کنی
یعقوبی ارچه کور شد از فرقت پسر
از وی وفا چگونه زلیخا طمع کند
یوسف که این ستم به پسندید بر پدر
دلرا اگر که با شب یلداست الفتی
دارد بکف نمونه آن زلف مختصر
صیاد را به صید وحوش است رغبتی
آشفته رام او شدی افتادی از نظر
در پرده بود نور خدا کز رخ علی
ناگاه شد در آینه قلب جلوه گر
خسران کند کسی که دهد کوی تو بخلد
یوسف بزر فروخته آری کند ضرر
من پرت از آن کمر زمیان تو در گمان
تا دست مدعی بودت در میان کمر
مجنون صفت زخیمه لیلی فتاده دور
در دشت عشق تا دل شیداست در بدر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به حال و هوای عشق و جدایی اشاره دارد. شاعر با استفاده از نمادهایی مانند باغ و بهار، از خطراتی که در انتظار عشق است صحبت میکند. او از درد و رنج ناشی از جدایی میگوید و به عاقبت تلخ عشقهای ناکام میپردازد. در این میان، مقایسههایی با داستانهای معروفی همچون داستان یوسف و زلیخا و یعقوب نیز وجود دارد که به وفاداری و دلسوزی اشاره دارد. در نهایت، شاعر تأکید میکند که کسی که در عشق بخلی کند، خود را به خسارت میاندازد و به مقایسهای بین خود و عاشقانی در سختی و جدایی پرداخته است.
هوش مصنوعی: باغ زیبایی تو از شعلههای آتش در خطر است، ای باغ گل و زیبایی، به خاطر آههای من که تو را به احتیاط وادار کردهاند.
هوش مصنوعی: توجه کن که وقتی بهار تازهات به پاییز تبدیل شود، اگر در دل شب هنگام سحر آهی از دل برآید.
هوش مصنوعی: وقتی که چشم عشاق دلی پر آب و اشک دارد، بارانی پرخروش نخواهد بارید. همچنین، اگر غم و اندوه خستگان در دل نباشد، آتش و شدت برق را نیز نخواهیم دید.
هوش مصنوعی: تو با درد و اندوه خود همچون یعقوب که در فراق پسرش نابینا شد، به صد پدر میماندی و به سوی مکانی که پر از غم و اندوه است، میروی.
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است زلیخا از یوسف وفا و صداقت بخواهد، در حالی که او این ظلم را به پدرش روا داشته است؟
هوش مصنوعی: اگر دل با شب یلدا همنوا باشد، نمونهای از آن را میتوان در زلفی کوتاه یافت.
هوش مصنوعی: صیاد به شکار وحشها علاقهمند است، اما تو که رام او شدی دیگر از نظرش دور افتادهای.
هوش مصنوعی: نور خدا در پنهانی در حال بود، اما ناگهان از چهره علی در آینه دل نمایان شد.
هوش مصنوعی: کسی که بخیلانه به تو روی میآورد و در کوی تو نمیماند، در حقیقت ضرر میکند. مانند یوسف که به قیمت بسیار کم فروخته شد و در نهایت به اینجا رسید.
هوش مصنوعی: من از دوری تو غریب و تنها هستم و در خیال خودم به این نتیجه میرسم که آیا واقعاً دست کسی که به تو نزدیک است، مرا در این فاصله و تنهایی رنج میدهد؟
هوش مصنوعی: مجنون که به خاطر عشق لیلی گرفتار شده، در دشت عشق سرگردان است و دلش پر از شور و شوق است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سروست و بت نگار من آن ماه جانور
ار سرو سنگ دل بود و بت حریر بر
باری ندانمت که چه خو داری ای پسر
تا نیستی مرا و ترا هیچ درد سر
همچون مه دو هفته برون آیی از وثاق
همچون مه گرفته درون آییم ز در
رغم مرا چو سرکه مکن چون بمن رسی
[...]
اخگر هم آتشست ولیکن نه چون چراغ
سوزن هم آهنست ولیکن نه چون تبر
کلکش چو مرغکیست دو دیده پر آب مشک
وز بهر خیر و شر زبانش دو شاخ وتر
آن سوسن سپید شکفته به باغ در
یک شاخ او ز سیم و دگر شاخ او ز زر
پیراهنیست گویی دیبا ز شوشتر
کز نیل ابره استش و از عاج آستر
تا بیشتر زند بدلم عشق نیشتر
باشد مرا بمهر بتان میل بیشتر
اندیشه یکی پسر اندر دلم فتاد
هرگز نیامده ببر من چنو پسر
تا عشق آن پسر بسرم بر نهاد رخ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.