دوش بازم آتشی در جان غم فرسود بود
تا سحر در منزلم از ناله دود آلود بود
ماه من در نیم شب طالع شد از برج شرف
گوئیا در برج طالع کوکب مسعود بود
در دهانش فکرها کردم که یابم جای بوس
کافرم گر از وجودش ذرهای موجود بود
ای رقیب ار دم زدم با او تو را با من چه کار
با بتی گر بت پرستی را وصالی بود، بود
واعظا گر پند در گوشم آن ساعت نرفت
درگذر از من که در گوشم نوای عود بود
گر نیازی آمد از من باده در سر داشتم
ور نمازی آمد از من شاهدم معبود بود
یار با من گفت: ناصر خواه مقصودی ز ما
گفتمش: وقت تو خوش، ما را همین مقصود بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و غمگینی شاعر است. شاعر در شب حسرتبار خود، آتش غم را در درون میسوزاند و از نالههایش برای سحرگاه میگوید. او به ظهور محبوبش در نیمه شب اشاره میکند و آرزو دارد که بتواند او را ببوست. شاعر درددل خود را با رقیبش در میان میگذارد و به او این نکته را میگوید که عشق او به محبوبش هیچ ارتباطی با رقیب ندارد. واعظی که سعی میکند او را نصیحت کند، نمیتواند بر او تأثیر بگذارد چون او در حال گوش دادن به صدای دلکش موسیقی است. و در نهایت، شاعر به یار خود میگوید که تنها هدف او از بودن در کنار او، همین لحظه شیرین است. این شعر ترکیبی از عشق، درد و زیباییهای عاشقانه است.
هوش مصنوعی: دیشب دوباره آتش غم در دل من روشن بود و تا صبح در خانهام نالهای از این وضعیت به گوش میرسید.
هوش مصنوعی: ماه من در شب نیمه، از برجی که خوشیمن است ظهور کرده است، گویا در برج کمال، ستارهی نیکبختی درخشان بود.
هوش مصنوعی: در ذهنم فکر کردم که اگر چیزی از وجود او باقی مانده باشد، شاید بتوانم جای بوسهای را پیدا کنم.
هوش مصنوعی: ای رقیب، اگر من با او صحبت کردم، تو چه ارتباطی با من داری؟ اگر عشق به بتان باعث وصال شود، پس باید اتفاقی بیفتد.
هوش مصنوعی: ای واعظ، اگر در آن لحظه که در گوشم پند میگفتی، حرفت به من نرسید، زیرا در آن زمان صدای عود در گوش من بود و توجه من به آن جلب شده بود.
هوش مصنوعی: اگر روزی نیاز میآمد و من نوشیدنی در سر داشتم، در غیر این صورت اگر نیاز به نماز پیش میآمد، من شاهد بودم که معبودی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دوست با من گفت: ناصر آیا چیزی از ما خواستهای؟ من به او گفتم: وقت تو خوش است، برای ما همینجا به هدف خود رسیدیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پیش از آن کین شخص ناموجود من موجود بود
کوی یارم مقصد و روی توام مقصود بود
پیش از آن کآب بقا را خشک رود تن بدید
جام می در دستم و در دست بانگ رود بود
پیش از آن کز عشق مغز خاکیان بوئی نداشت
[...]
آن پری را خاتم جم لعل می آلود بود
چهره دست موسوی خط خوش داود بود
دوشت آوردم نثار از لؤلؤ تر در کنار
لیک چون سفتم زمژگان جمله خون آلود بود
صفوت از آب در میخانه عشق تو یافت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.