گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

فتنه در نرگس فتان تو مفتون گردید

نافه چین بخم زلف تو مرهون گردید

بعد از این سینه خلقت بود آماج خدنگ

هر کجا بود دلی از ستمت خون گردید

لعل و یاقوت و نمک شکر و شیر و مرجان

بهم آویخته شد لعل تو معجون گردید

عاقلی جانب لیلی بملامت میرفت

نارسیده بدر خیمه که مجنون گردید

حسن مه کاهد چون بگذرد از چار دهش

چارده از تو شد و حسن تو افزون گردید

یک دو قطره زسرشگم بزمین جاری شد

آن یکی شط فرات آن یک جیحون گردید

زاهدار کرد بدل وصل تو با حور بهشت

در قیامت شودش فاش که مغبون گردید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
صائب تبریزی

نه همین دل ز سر زلف تو مفتون گردید

هرکه پیوست به این سلسله مجنون گردید

حسن از تربیت عشق زبان آور شد

سرو در زیر پر فاخته موزون گردید

شب مهتاب بود روز سیه در نظرش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه