که بر زلف سنبل زد این تابها
که داد به گلبرگ این آبها
که افکند پرتو به آتشکده
که ابرو نموده به محرابها
که سودا به زلف نکویان نهاد
که از لعلشان ساخت عنابها
به طاووسها چتر الوان که داد
به کبکان که پوشید سنجابها
که پرورد الحان به مزمار و نای
که در پرده ره داد مضرابها
که از نیش زنبور آورد نوش
که داد از صدف در خوشابها
کرامت نگر ساقی میکشان
ز یک خم دهد دردها تابها
ز حسن ازل عشق آمد پدید
فراهم شد از عشق اسبابها
زهر ذره نورش هویدا بود
چو از پنجره نور مهتابها
منجم بگیرد ز ذرات او
چو از پرتو خور صطرلابها
ز یک بحر این موجها خواسته است
همه موجها نقش بر آبها
ز دریا نیند آگه این ماهیان
فتاده ز حیرت به گرد آبها
بود شهر علم الهی علی
گشوده ز دست علی بابها
تو آشفته سر را ازین در مپیچ
دهد فیض باران نه میزابها
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو از زلف شب باز شد تابها
فرو مرد قندیل محرابها
سپیدهدم، از بیم سرمای سخت
بپوشید بر کوه سنجابها
به میخوارگان ساقی آواز داد
[...]
خطرهای دیگر به اسباب ها
کزان بر ضمیر اوفتد تاب ها
به پیچانی و طره تابها
به غلتانی ناله آب ها
چو پرسند از موج این آبها
ازین جلوهها، رنگها، تابها
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.