گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

تنگست حرم سر زخرابات برآرید

مستانه سرا زخرقه طامات برآرید

تا صومعه داران فلک را بنشانند

سرمست هیاهوی مناجات برآرید

سر بر در میخانه بسائید سحرگاه

تا روح صفت سر بسموات برآرید

زهاد زکین ریخته خون خم می را

ای باده کشان دست مکافات برآرید

این دفتر آلوده بمی رنگ کن امشب

گو سبحه و سجاده بهیهات ب رارید

از رخت وجودم بزدا رنگ تعلق

هان کسوتم از آب خرابات برآرید

آشفته علی حاصل نفی آمد و اثبات

عالم همه از نفی و زاثبات برآرید

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

از صومعه رختم به خرابات برآرید

گرد از من و سجادهٔ طامات برآرید

تا خلوتیان سحر از خواب درآیند

مستان صبوحی به مناجات برآرید

آنان که ریاضت کش و سجاده نشینند

[...]

حکیم نزاری

ما را به سرِ کویِ خرابات برآرید

این کارِ مهم تر ز مهمّات بر آرید

گو مدّعیان از سرِ تشنیع و شماتت

شوری ز میان خانۀ طامات بر آرید

این پیرِ ملامت زده را سلسله در حلق

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه