ای خوش آن صیدی که صیاد باورام بود
خنک آنمرغ که باغش شکن دام بود
هر که لیلی دهدش سر به بیابان جنون
همچو مجنون همه جا وحش باورام بود
هر که را عقرب زلفت نکند پخته به نیش
گر چو سیماب صد آتش دهیش خام بود
عشق جانانه کند از حیوان ممتازت
ورنه در کالبد این جان غرض عام بود
ای صبا دوش پیام از که رساندی کامشب
بلبل و گل همه را گوش به پیغام بود
کف نفس از سر و جان بایدش ایکعبه عشق
هر که را درحرم تو سر احرام بود
مسلم آن نیست که کوشد بنماز و روزه
شیخنا حب علی مایه اسلام بود
برکن ای دست خدا نقش بتانم از دل
تا بکی خانه تو وقف بر اصنام بود
بیم آشفته از رد و قبول ازلست
خلق را گرچه همه وحشت از انجام بود
خویش را متن بتو بستم بجهان خواه مخواه
سگ کوی علیم در همه جا نام بود
غیرت تو نپسندد که کمین بنده تو
در جهان در بدر از گردش ایام بود
رنج فقرم ببر و گنج مرادم در ده
زان که درویش سرا لایق انعام بود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مردم دیده اقبال هنر، جعفرخان
که مدامش بکف بخت می کام بود
کرم ایزدیش داده گرامی پسری
که بماند بجهان تا زجهان نام بود
هاتفی از پی تاریخ بگوش دل گفت
[...]
می روشن گهران چهره گلفام بود
نقل صاحب نظران چشم چو بادام بود
لب نو خط تو از چشم، سیه مست ترست
دانه خال تو گیرنده تراز دام بود
گرچه در ساغر خوبان دگر درد می است
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.