سودای پریشانم یک عمر پریشان داشت
غافل که ززلف تو سودا زده سامان داشت
با مار سر زلفت عمریست که میسازم
گر صبر بسی ایوب در محنت کرمان داشت
ترجیح کجا دارد بر لعل تو آب خضر
انسان زچه چشم خویش بر چشمه حیوان داشت
این بی بصیران هر روز ببینند برخساری
کی جز رخ تو دیده آن دیده که انسان داشت
منت ننهم بر تو گر جان برهت دادم
جان را چکند عاشق گرچشم بجانان داشت
بنهاد سگ کویت بر گردن من طوقی
بر گردن من یکعمر صد طوق زاحسان داشت
دشنام لب شیرین کی تلخ بود رد کام
نیشش بخورد آنکه شوق شکرستان داشت
درمان دل عاشق یا مرگ بود یا وصل
کی زین دو برون یک کس گفته است که درمان داشت
هر جا که وفا کردم پاداش جفا دیدم
هر تخم که من کشتم او حاصل حرمان داشت
از غیر چه بشیندی کز دوست تو ببریدی
گر سیم و زرت آورد این نیز سر و جان داشت
من عهد تو نشکستم با غیر نه پیوستم
کز روز ازل جانم با مهر تو پیمان داشت
از بوالهوسان بگریز با دست خدا مستیز
کاشفته ات از آندست یکعمر نگهبان است
چون زلف تو آشفته است امشب همه اشعارش
آشفته در این سودا چون فکر پریشان است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق وعذابهای آن است. شاعر از پریشانی و درد ناشی از محبت میگوید و به شدت وابستگیاش به معشوق را بیان میکند. او به طولانی بودن این درد اشاره میکند و حتی از صبر ایوب هم یاد میکند. شاعر تشبیهاتی مانند "آب خضر" و "لعل" را به کار میبرد تا نشان دهد عشق او چگونه برتر از هر چیز دیگری است. او همچنین میگوید که چشم او فقط زیبایی معشوق را میبیند و از دیگران بیخبر است. شاعر از وفاداری خود به معشوق میگوید و اینکه هیچ وقت پیمان عشقش را نشکسته است. در نهایت، او ابراز میکند که عشق میتواند تنها دو نتیجه داشته باشد: مرگ یا وصال، و او برای عشقش همیشه در درد و رنج بوده است.
هوش مصنوعی: در طول یک عمر، دلم پر از آشفتگی و پریشانی بود، غافل از اینکه در زیبایی موهای تو، آرامش و سامان واقعی وجود داشته است.
هوش مصنوعی: من سالهاست که با مشکلات و دردسرهایی که از باب زلفت دارم، سر میکنم. اگر ایوب در سختیهای زندگی صبر و شکیبایی زیادی داشت، من نیز در این وضعیت سخت و دردناک صبرم را از دست نمیدهم.
هوش مصنوعی: آب خضر که نشانهٔ زندگی جاوید است، هرگز نمیتواند بر لعل زیبای تو برتری داشته باشد. انسان چگونه میتواند از چشمهٔ حیات واقعی غافل باشد و بر زیبایی چشم خود بیتوجه بماند؟
هوش مصنوعی: این نادانان هر روز به چهرهها نگاه میکنند، ولی کی کسی جز تو را دیده است که آن چشم، دیدی انسانی پیدا کند؟
هوش مصنوعی: من انتظار ندارم که از من قدردانی کنی، حتی اگر جانم را برای تو فدای کردهام. عاشق واقعی نمیتواند به آسانی از عشق دل بکند، حتی اگر امیدی به محبوب نداشته باشد.
هوش مصنوعی: سگ تو بر گردن من طوقی گذاشت و من برای تمام عمر، به خاطر گناهانم بارها و بارها تحت فشار آن طوق بودم.
هوش مصنوعی: دشمنی با زبانی شیرین هرگز تلخ و ناگوار نمیشود؛ چون کسی که دوست دارد از شیرینی زندگی بهرهمند شود، نمیتواند به تلخیهای زندگی اهمیت دهد.
هوش مصنوعی: درمان دل عاشق یا مرگ است یا وصال. اما هیچکس تاکنون نگفته است که راهی برای درمان وجود دارد.
هوش مصنوعی: هر جا که به کسی وفا و کمک کردم، در عوض تنها جفا و بیوفایی دیدم. هر زحمتی که برای دیگران کشیدم، ثمرهاش فقط حسرت و ناامیدی بود.
هوش مصنوعی: اگر از کسی سخنی بشنوی که از دوستت جدا شده است، چه فایدهای دارد؟ حتی اگر آن شخص طلا و نقره بیاورد، باز هم ارزش ندارد چون روح و جان تو در این دوستی است.
هوش مصنوعی: من عهدی که با تو داشتم را نشکستم و به کسی دیگر نپیوستم، زیرا از ابتدای خلقت، جانم به عشق تو وابسته بوده است.
هوش مصنوعی: از افراطکاران دوری کن و به خداوند پناه ببر، زیرا او همیشه نگهبان و حامی توست و در هر حالتی مراقبت میکند.
هوش مصنوعی: امشب زلف تو بینظم و آشفته است و به همین دلیل، تمام شعرهایم هم در این حال و هوا و بینظمی به سر میبرند، مانند افکاری که پریشان و بیسر و سامان هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حالت ده و حیرت ده ای مبدع بیحالت
لیلی کن و مجنون کن ای صانع بیآلت
صد حاجت گوناگون در لیلی و در مجنون
فریادکنان پیشت کای معطی بیحاجت
انگشتری حاجت مهریست سلیمانی
[...]
فریاد که هر طایر فرخنده که دیدم
صیاد زمرغان دگر بسته ترش داشت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.