ممکنی را گرچه ممکن چاره ای در کار نیست
لیک چون من هیچکس در کار خود ناچار نیست
آتشی دارم که نتوانم نهفتن در درون
هست سری در دلم که ام قوه اظهار نیست
لیک غماز است اشک و پرده در آه است آه
دوست و دشمن خبر شد حاجت گفتار نیست
مستم و خواهم زهوشیاران دوای درد خویش
آه کاندر دور ما یک عاقل و هشیار نیست
گر بکوهی درد دل گویم بنالد با صدا
پس اگر خواهم بگویم کس به از دیوار نیست
کو طبیبی تا کند درمان آزار دلم
کس نمی بینم که ما را در پی آزار نیست
من گرفتار یار نبود که ام برد باری زدل
باری آن یاری کجا کز او بدوشم بار نیست
نیست اندر مسجد و میخانه مطلب جز یکی
حق پرستی بیگمان در سبحه و زنار نیست
صرف مهر این و آن آشفته کردی عمر خویش
گر جفا از این و آن میبری بسیار نیست
چاره گر خواهی بکار خود مدد جو از عل
آنکه عالم را جز او کس نقطه پرگار نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان حالتی از ناامیدی و تنهایی شاعر پرداخته است. او احساس میکند که هیچکس مانند او در مشکلاتش نیست و نمیتواند آتش درون خود را پنهان کند. اشکها و آههای او، نشانهای از غم و درد درونیاش بوده و او از عدم وجود کسی که بتواند به او کمک کند، شکایت دارد. شاعر به دنبال یاری است که بتواند بار سنگین دلش را بردارد، اما از خالی بودن اطرافش ناراحت است. او در نهایت تأکید میکند که در دنیای پر از دوگانگی، تنها خداوند است که میتواند به او کمک کند و در حقیقت، حق پرستی تنها راه نجات اوست.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است که راه حلی برای مشکلات وجود داشته باشد، اما در حقیقت جز من کسی نیست که در کار خود مجبور به ادامه دادن باشد.
هوش مصنوعی: من آتشی در دل دارم که نمیتوانم آن را پنهان کنم و در درونم رازی وجود دارد که نمیتوانم آن را ابراز کنم.
هوش مصنوعی: اما اشک گواهی میدهد و پردهای از آه بهوجود میآورد. آهی که ناشی از دوستی و دشمنی است، خبر از حال میدهد و دیگر نیازی به گفتار نیست.
هوش مصنوعی: من سرمست هستم و به دنبال دارویی برای درد خودم میگردم، اما در این دور و بر هیچ فرد عاقل و باهوشی وجود ندارد که کمک کند.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم از درد دل خود بگویم، بهتر است به کوهی بگویم که صدایش به گوش برسد. زیرا وقتی صحبت میکنم، کسی غیر از دیوار وجود ندارد که بشنود.
هوش مصنوعی: به دنبال کسی هستم که بتواند درد و رنج دل مرا درمان کند، اما هیچکس را نمیبینم که به فکر آزار و رنج من باشد.
هوش مصنوعی: من در دام محبت یاری گرفتار شدم که او هیچ باری از دوش من برنمیدارد و هیچ کمکی به من نمیکند.
هوش مصنوعی: در هیچکدام از مسجد و میخانه، موضوعی جز پرستش حقیقت وجود ندارد. در واقع، نیت واقعی در هر دو جا، ایمان به یک حق است و هیچ تفاوتی میان آنها نیست.
هوش مصنوعی: اگر عمرت را برای محبت به این و آن هدر کردی، بدان که جفا و بیوفایی از آنها زیاد نیست و در итоге، تنها خود را آشفتهای.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال حل مشکلات خود هستی، از خدای خود یاری بگیر، زیرا جز او در این دنیا هیچکس نمیتواند به تو کمک کند و اوست که مرکز همه چیز است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اندرین گیتی به فضل و رادی او را یار نیست
جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست
تیز بازاری همی بینم سخا را نزد او
اینت بازاری که در گیتی چنین بازار نیست
از پی نام بلند و از پی جاه عریض
[...]
جز جفا با اهل دانش مر فلک را کار نیست
زانکه دانا را سوی نادان بسی مقدار نیست
بد به سوی بد گراید نیک با نیک آرمد
این مر آن را جفت نی و آن مر این را یار نیست
مرد دانا بدرشید و چرخ نادان بد کنش
[...]
روز محشر عاشقان را با قیامت کار نیست
کار عاشق جز تماشای و صال یار نیست
از سر کویش اگر سوی بهشتم می برند
پای ننهم که در آنجا وعدهٔ دیدار نیست
روز کوشیدن چو تیغت شیر جان او بار نیست
روز بخشیدن چو کفت ابر گوهر بار نیست
نابریده تیغ تو روز وغا پولاد نیست
نابسوده کف تو روز عطا دینار نیست
در خور گفتار هرکس مر ترا گفتار نیست
[...]
ذوالجلال است آن که در وصف جلالش بار نیست
هرچه خواهد آن کند کاری برو دشوار نیست
ملک او را ابتدا و انتها و عزل نیست
ذات او را آفت و کیفیت و مقدار نیست
آن خداوندی که هست او بینیاز از بندگان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.