گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

بیداری خیال تو از خواب خوشترست

زهر حبیب از شکر ناب خوشترست

لب تشنگان بادیه شوق را زتیغ

آبی بده که کشته سیراب خوشترست

دل گرد طوف کعبه زلف تو از شعاع

بر شبروان بادیه مهتاب خوشترست

گفتم دو دیده باز کن از خواب بامداد

گفتا خموش فتنه در خواب خوشترست

بستر کنم زنشتر اندر شب فراق

زیرا که خار بی تو زسنجاب خوشترست

نه ماهیم سمندر عشقم خدای را

گو آتشم بیار که از آب خوشترست

در صحبت رقیب چه ذوقت ززندگیست

جان باختن بمقدم احباب خوشترست

بنویس نسخه زان لب شیرین مرا طبیب

کان گلشکر بطبع زجلاب خوشترست

گر دعوتم کنند اعادی سوی بهشت

درد و زخم بصحبت احباب خوشترست

آشفته در حدیث زهر باب درببند

وصف علی و آل زهر باب خوشترست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode