ای شه کون و مکان ای علی عمرانی
که گدایان تو را عار بود سلطانی
دل ما جلوه گه تست نباشد عجبی
زآنکه خورشید فزون تابد در ویرانی
توئی ای نور خدا نقطه پرگار وجود
کی کجا گنجی در دایره امکانی
جای تو ساحت واجب بهدایت چندی
شاید ار جلوه دهی پیش بشر انسانی
نشتر اندر نظر یار تو باشد مژگان
مژه بر دیده خصم تو کند پیکانی
خون کند خصم بجام و چو بیاد تو کشم
وه که در کام مرا راح شود ریحانی
آسمان کرد مرا دور گر از یار و دیار
که به دریوزه بغربت روم از بی نانی
احمدالله که بدرگاه شهی جستم بار
که بود پور تو و آینه یزدانی
بوالحسن نور هدی آن شه اقلیم رضا
کش ملایک همه آیند پی دربانی
جستم از خاک درش گوهر مقصود کنون
کاز نظرباز فکندم گهر عمانی
از غبار رهش اکسیر مرادی دیدم
که کنم هرمس ناچیز طلای کانی
من آشفته کجا ذکر مدیح تو کجا
مدحت روز نیارند شب ظلمانی
پیش مجنون تو بقراط بود ابجد خوان
لال عشق تو به اعجاز کند سحبانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما! گرد سرم چند همیگردانی
زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی
یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی
یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی
از حد و غایت نافرمانی در مگذر
[...]
هرکه زو دیده بود یزدان بی فرمانی
درد او را نکند هیچ خورش درمانی
همه دردی را درمان بتوان کرد بجهد
نقرس است آنکه ز درمانش همی درمانی
چون بود دردی کان را نتوان درمان کرد
[...]
رومه سوزک مژه میکنی از نادانی
ای بهر کندن و هر سوختنی ارزانی
جان کن ای کور جگر سوز و سخن نیکو گوی
مژه وارونه چه کردند ترا میدانی
مژه بر هم نزنی شب ز غم هجران را
[...]
یافت احوال جهان رونق جاویدانی
چرخ بنهاد ز سر عادت بیفرمانی
در زمان دو سپهدار که از گرد سپاه
بر رخ روز درآرند شب ظلمانی
باز در معرکه چون صبح سنانشان بدمد
[...]
ای خدا! دار درین ساحت دهر فانی
صدر دین را ببزرگان دگر ارزانی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.