ای شه کون و مکان ای علی عمرانی
که گدایان تو را عار بود سلطانی
دل ما جلوه گه تست نباشد عجبی
زآنکه خورشید فزون تابد در ویرانی
توئی ای نور خدا نقطه پرگار وجود
کی کجا گنجی در دایره امکانی
جای تو ساحت واجب بهدایت چندی
شاید ار جلوه دهی پیش بشر انسانی
نشتر اندر نظر یار تو باشد مژگان
مژه بر دیده خصم تو کند پیکانی
خون کند خصم بجام و چو بیاد تو کشم
وه که در کام مرا راح شود ریحانی
آسمان کرد مرا دور گر از یار و دیار
که به دریوزه بغربت روم از بی نانی
احمدالله که بدرگاه شهی جستم بار
که بود پور تو و آینه یزدانی
بوالحسن نور هدی آن شه اقلیم رضا
کش ملایک همه آیند پی دربانی
جستم از خاک درش گوهر مقصود کنون
کاز نظرباز فکندم گهر عمانی
از غبار رهش اکسیر مرادی دیدم
که کنم هرمس ناچیز طلای کانی
من آشفته کجا ذکر مدیح تو کجا
مدحت روز نیارند شب ظلمانی
پیش مجنون تو بقراط بود ابجد خوان
لال عشق تو به اعجاز کند سحبانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره مقام و عظمت الهی علی (علی عمران) و عشق و ارادت به اوست. شاعر به توصیف نور و وجود او میپردازد و بیان میکند که دل او در جلوهای از وجود علی است، که مانند خورشید در ویرانی میتابد. او بیان میکند که علی نقطهای از وجود خداست و در جستجوی گنجهای معنوی از ساحت اوست. همچنین، شعر به بارگاه علی و مقام والای او اشاره میکند و اینکه مریدان و ملائک همواره در خدمتش هستند. شاعر در نهایت از عشق و ارادت خود به علی صحبت میکند و میگوید که ذکر و مدح او تصاویر زیبایی را در ذهنش خلق میکند، حتی اگر در محافل دیگر، اشاره به این موضوع دیده نشود.
هوش مصنوعی: ای سرور همه موجودات، ای علی، که تو برای بندگان خود، مقام سلطنت را حقیر میشماری.
هوش مصنوعی: دل ما منشأ زیباییهای توست و این موضوع جای تعجبی ندارد، چون نور خورشید بیشتر و درخشانتر از هر جا در مکانهای خراب و ویران میتابد.
هوش مصنوعی: تو نور خدا هستی و مرکز زندگی، میپرسم: در کجای این دایره گسترده وجود، گنجینهای از امکانات پنهان است؟
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شاید اگر تو جلوهای از وجود و رحمت الهی را بر انسانها نشان دهی، بتوانی در عالم وجود اثر مثبتی بگذاری و به هدایت و راهنمایی آنها کمک کنی.
هوش مصنوعی: دلبری تو همچون چاقویی تند و برنده است که با نگاهش، دشمن را مورد هدف قرار میدهد. مژههای او مانند تیرهایی هستند که به قلب دشمن میزنند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به احساسات و وضعیت خود اشاره میکند. او میگوید که دشمنش از آنچه که میکوشد بر او بیفزاید، رنج میبرد و هنگامی که یاد تو میافتد، دلتنگیاش برطرف میشود. در این حالت، او به آرامش و خوشبختی میرسد که بویی از عشق را با خود به ارمغان میآورد.
هوش مصنوعی: آسمان باعث شد که دور از معشوق و سرزمینم باشم، چون در این غریبlanding به خاطر بیپولی در حال گدایی هستم.
هوش مصنوعی: خوشحالم که به درگاه یک شاه توانا پناه آوردهام، زیرا تو فرزند او هستی و همچون آیینهای از صفات الهی میباشی.
هوش مصنوعی: بوالحسن، نور هدایت و راهنمایی است و او شاه سرزمین رضایت و خرسند است؛ به گونهای که فرشتگان همه برای خدمت و نگهداری از او میآیند.
هوش مصنوعی: از خاک برآمدم تا به جواهرِ مقصود دست پیدا کنم، هماکنون که به سوی افق نگاه میکنم، گوهر درخشان عمان را میبینم.
هوش مصنوعی: از غبار راه او، دارویی خاص دیدم که ارزش چیزهای بیاهمیت را به طلا تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: من در حالتی آشفته به سر میبرم و نمیدانم چگونه میتوانم تو را ستایش کنم. در چنین شبی که ظلمانی است، هیچکس به یاد روز روشن نمیافتد.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف تأثیر عشق و شوق میپردازد. شاعر بیان میکند که حتی بزرگترین حکیمان و دانشمندان در برابر عشق مجنون به تو، نمیتوانند چیزی به جز دلبستگی و عشق را ارائه دهند. عشق تو به حدی عمیق و شگرف است که میتواند روح و دل را با شوقی پرحجم و تلاطم مواجه کند. در واقع، عشق تو آنقدر قدرت دارد که هیچ عقل و دانشی نمیتواند بر آن غالب شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما! گرد سرم چند همیگردانی
زشتی از روی نکو زشت بود گر دانی
یا بکن آنچه شب و روز همی وعده دهی
یا مکن وعده هر آن چیز که آن نتوانی
از حد و غایت نافرمانی در مگذر
[...]
هرکه زو دیده بود یزدان بی فرمانی
درد او را نکند هیچ خورش درمانی
همه دردی را درمان بتوان کرد بجهد
نقرس است آنکه ز درمانش همی درمانی
چون بود دردی کان را نتوان درمان کرد
[...]
رومه سوزک مژه میکنی از نادانی
ای بهر کندن و هر سوختنی ارزانی
جان کن ای کور جگر سوز و سخن نیکو گوی
مژه وارونه چه کردند ترا میدانی
مژه بر هم نزنی شب ز غم هجران را
[...]
یافت احوال جهان رونق جاویدانی
چرخ بنهاد ز سر عادت بیفرمانی
در زمان دو سپهدار که از گرد سپاه
بر رخ روز درآرند شب ظلمانی
باز در معرکه چون صبح سنانشان بدمد
[...]
ای خدا! دار درین ساحت دهر فانی
صدر دین را ببزرگان دگر ارزانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.