خرابم کردی ای ساقی که دیوانه خراب اولی
نهادی چشم را بر هم که این فتنه به خواب اولی
مرا صندل به سر سودن طبیبا سودکی بخشد
به دفع درد مخموران بود ساقی شراب اولی
به خاک و خون تپم تا کی بکش تیغ و بکش زارم
به قتل صید بسمل لاجرم باشد شتاب اولی
خطا کردم به جز عشقت اگر کار دگر کردم
خطایی رفته از دستم ولی دانم صواب اولی
چه میپوشی به رخ پرده نه آخر آفتابستی
جهان را نور باید دادن خور بیحجاب اولی
بگفتم غمزهات بیحد بریزد خون اهل دل
بگفتا کار تُرک است این و باشد بیحساب اولی
طبیبا بر لب جانانهام بوسی حوالت کن
علاج درد مستسقی اگر شاید شراب اولی
بیا و چهرهکاهی کن ز درد عشق آشفته
برای سکه و اسم سلاطین زر ناب اولی
به درد عشق جَهْدی کن کتاب صامتت چی بود
ترا ذکر علی آن معنی امالکتاب اولی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.