گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

هر رهروی که خار مغیلان بپای اوست

دیدار کعبه مرهم زخم و دوای اووست

نفی مکان بدیهی عقل است و ای عجب

آنرا که جای نیست دل خسته جای اوست

نازم به پیر میکده کاین تیره خاکدان

افشانده مشت گرد زطرف ردای اوست

رویش ندیده دیده و زاین بحیرتم

کز هر گذر که میگذرم ماجرای اوست

نائی اگر چه دم بدم نی دمد ولی

گر نغمه ی زنی شنوی از نوای اوست

آزاد بنده ی که کند بندگی عشق

در راحت آن دلی که قرین بلای اوست

خضر ار بآب زنده دل ما ببوی او

آری بقای عاشق اندر بقای اوست

گر از سپهر عشق کند کوکبی طلوع

خورشید ذره وار برقص از هوای اوست

سالک بدیر و کعبه مساوی زند قدم

زنار ما و سبحه شیخ از برای اوست

ارکان کشتی ار بکف ناخدا بود

سالک سلوک کشتی او با خدای اوست

زان غایب از نظر دل آشفته دردمند

غافل از آن که یار مقیم سرای اوست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عمعق بخاری

گر نیستی درون دلم آتش فراق

کم هر زمان بسوزد از و استخوان و پوست

چندان بگریمی، که مرا آب چشم من

برداردی روان و ببردی به کوی دوست

قوامی رازی

ای تو کیای ما و جهانی تو را رهی

خار دو چشم دشمنی و ورد دست دوست

شد سهل و حق خدمت من سهل برگرفت

در خون سرشته به که چنانش سرشت و خوست

سختی مکن تو نیز چنان سست رای از آنک

[...]

انوری

مقلوب لفظ پارس به تصحیف از کفت

دارم طمع که علت با من ز دست کوست

تصحیف قافیه که به مصراع آخرست

گر ضم کنی بر آنچه مسماست هم‌نکوست

آن دو لطیف را سیمی هست هم لطیف

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از انوری
خاقانی

خاقانی آن کسان که طریق تو می‌روند

زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست

بس طفل کارزوی ترازوی زر کند

نارنج از آن خورَد که ترازو کند زِ پوست

گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار

[...]

ابن یمین

ز آنها که خبث باطن ایشانت ظاهرست

ابن یمین مرنج که بدشان سرشت و خوست

گر طعنه ئی زنند بر اشعار عذب تو

اینفرقه عوام که بعضی نه خاص اوست

درهم مشو که بیهنر از غایت حسد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه