اگر بمحفل مستان شبی کنند سماعی
کنند اهل تصوف زوجد و حال وداعی
چه نور بود که در طور عشق کرد تجلی
که سوخت خرمن کون و مکان زبرق شعاعی
بجز متاع محبت بغیر جنس صداقت
نبوده تاجر عشق تو را عقار و ضیاعی
تو ای عزیز برون آ زمصر نفس مجرد
که یوسفت نکند متهم ببردن صاعی
اگر حریم دلت مولد است حب علی را
چرا بکعبه دل جا دهی تو لات وسواعی
نه صاحب گله را از شبان بود گله و بس
بکن رعایت آشفته را لانک راعی
برون زحلقه اثنی عشر چگونه رود کس
که نیست در سیر اهل حق ثلاث و رباعی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.