سرا پا حیرتم موسی صفت در تیه حیرانی
از این حیرت مرا ای خضر رحمت کن که برهانی
سرا پا چون شدم زنجیری زلف پریشانش
نه بینی در وجودم یکسر مو جز پریشانی
برهمن راندم از بتکده شیخ از در کعبه
که عاریت پرستانم من و ننگ مسلمانی
فلاطون در خم حکمت نشست از کثرت دانش
بعصر خویشتن منهم فلاطونم بنادانی
دلا پیمان زاهد بشکن و پیمانه ای بستان
مهل تا شهره شهرم کند از سست پیمانی
زجور دهر و کید اختر آشفته بجانستی
مگر زنجیر عدل صاحب دوران بجنبانی
امام مهدی قائم ولی و حجت و حاکم
که جای یازده جز او نمیشاید که بنشانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از حیرت و سرگشتگی خود در میان مسائل روحانی و دنیوی میگوید. او خود را مانند زنجیری در دستان عشق میبیند و از خضر کمک میطلبد تا از این حیرت نجات یابد. شاعر به نفاق و دورویی برخی از مؤمنان اشاره میکند و احساس شرم از افتخار به مسلمانی خود را ابراز میکند. او خود را همپایه فلاطون میداند، اما از بیدانشی رنج میبرد. در پایان، شاعر از زاهدان میخواهد که پیمان خود را بشکنند و به دنبال حقیقت بروند و اشاره به امام مهدی (عج) دارد که او را تنها ولی و حاکم شایسته میداند.
هوش مصنوعی: تمام وجودم پر از حیرت و شگفتی است، مانند موسی که در بیابان سرگردان است. ای خضر، مهربانی کن و در این حیرت به من راهی نشان بده.
هوش مصنوعی: وقتی تمام وجودم در بند زلف آشفتهاش شده، هیچ چیز جز آشفتهگی موهایم را در خود نمیبینم.
هوش مصنوعی: من از بتکده بیرون آمدم و به خانه کعبه رفتم. احساس میکنم که من فقط پرستنده چیزهای عاریهای هستم و این برای من به عنوان یک مسلمان شرمآور است.
هوش مصنوعی: فلاطون، فیلسوف بزرگ، در عمیقترین اندیشههایش غرق شده بود و از حجم بالای دانش زمان خود شگفتزده بود. من هم مانند او در نادانیهای خود باقیام و به همین خاطر نمیتوانم به درستی به حکمتها دست یابم.
هوش مصنوعی: ای دل، عهد و پیمانی که با زاهدان و پرهیزگاران بستهای را بشکن و جامی برگیر، زیرا که این کار سبب میشود در میان مردم مشهور و شناختهشده شوم به خاطر عدم استواری در عهد و پیمان.
هوش مصنوعی: از سختیها و مشکلات روزگار و نقشههای ستارهها، جان تو درد و رنج زیادی را تجربه کرده است، اما تنها زمانی میتوانی از این زنجیر رهایی یابی که عدالت حاکم زمانه به یاریات بیاید.
هوش مصنوعی: امام مهدی، ولی، نماینده و حاکم واقعی است و کسی دیگر جز او نمیتواند در مقام او قرار گیرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ازو بی اندهی بگزین و شادی با تن آسانی
به تیمار جهان دل را چرا باید که بخسانی؟
ایا خوشتر ز جان و دل! همه رنج دل و جانی
به رنج تن شدم خرسند اگر دل را نرنجانی
شود بی جان تنم یکسر چو تو لختی بیازاری
تن از آزار جان پیچد تنم را زین قبل جانی؟
اگر چه جانی از انسی همیشه بر حذر باشد
[...]
نگارا ماه گردونی سوارا سرو بستانی
دل از دست خردمندان به ماه و سرو بستانی
اگر گردون بود مرکب به طلعت ماه گردونی
وگر بستان بود مجلس به قامت سرو بستانی
به آن زلفین شورانگیز مشک اندوده زنجیری
[...]
مسلمانان مسلمانان مسلمانی مسلمانی
ازین آیین بیدینان پشیمانی پشیمانی
مسلمانی کنون اسمیست بر عرفی و عاداتی
دریغا کو مسلمانی دریغا کو مسلمانی
فرو شد آفتاب دین برآمد روز بیدینان
[...]
زهی جاهت فریدونی ، زهی ملکت سلیمانی
به عون تو مسلم شد ز هر آفت مسلمانی
غلط گفتم ، خطا کردم، کجا آید به چشم اندر
تو را جاه فریدونی، تو را ملک سلیمانی؟
نجوید دهر جز از رسم تو آثار فرخنده
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.