آن دل که در او باشد از عشق تو آزاری
حاشا که کشد آزار هرگز زدل آزاری
تا هست وفا کارت دلبر کند آزادت
تا از تو کشم آزار جز این نکنم کاری
گر جمله جهان یارند در چشم من اغیارند
یاران دیگر مارند جز تو نبود باری
از ساحت گلزارت چون دورم مهجورم
در پای دلم ایکاش زآن باغ خلد خاری
رستم زبت زنار تسبیح زکف دادم
بر گردن جان بستم از زلف تو زناری
در هر جسدی جانی پیدائی و پنهانی
امکان همه خارستان در خار تو گلزاری
گر گرد جهان گردند چون چرخ کجا جویند
یک دلشده ی چون من یک همچو تو دلداری
گلچین بهوای گلاز خار نپرهیزد
با یاد تو چون یاری سازم بهر اغیاری
از پرده دری عشق شد سر حقیقت فاش
عشاق باین پاداش هر یک بسر داری
کی همچو سمندر کس بر آتش تو بنشست
هر چند در این دعوی برخاسته بسیاری
آشفته زاسرارت آگاه نخواهد شد
در پرده سر حق چون محرم اسراری
تو جان عزیزستی بیمانه من مسکین
در مصر درون ما تو یوسف بازاری
در خیل سگان تو ای شیر حق افتادم
شاید زکرم ما را زین سلسله بشماری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر اشعار عاشقانهای است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی خود به معشوق سخن میگوید. او با بیانی احساسی، به وفاداری و عشق واقعی اشاره میکند و تأکید میکند که هرگونه آزار و رنجی ناشی از عشق نمیتواند از دل عاشق برآید. شاعر معتقد است که هیچ یاری به اندازه محبوبش در دنیا ارزشمند نیست و از دوری او به شدت رنج میکشد. او همچنین به وصف زیبایی و جذابیت معشوق پرداخته و به نوعی به خودآزاری به خاطر عشقش اشاره میکند. در نهایت، شاعر به مخاطب خود میگوید که او در این عشق تنها نیست و به دنبال حقیقت عشق است، حتی اگر در این راه رنجهایی نیز متحمل شود.
هوش مصنوعی: دلهایی که به عشق تو وابسته هستند، هرگز نمیتوانند آزار برسانند و خودشان نیز از آزار به دورند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که وفا وجود دارد، معشوقت تو را آزاد میگذارد و اگر بخواهد به تو آسیب برساند، فقط همین یک کار را انجام خواهد داد.
هوش مصنوعی: اگر تمام جهان در چشم من دوستان باشند، در واقع آنها غریبهاند و دیگر یاران من همچون مارند؛ فقط تو نیستی که مثل آنها باشی.
هوش مصنوعی: از دوری از باغ و گلزار تو احساس تنهایی میکنم. کاش دل من هم مثل آن باغ پر از گل و زیبایی بود و میتوانستم از آنجا نیز چیزی داشته باشم.
هوش مصنوعی: رستم در زمان قدیم یک قهرمان بود که با قدرت خود میجنگید. من از زنار (حلقه) تسبیح که از دست او بود، بر گردن گذاشتم و جان خود را به زنجیر زلف تو پیوند زدم. این نشاندهنده عشق و وابستگی عمیق من به توست.
هوش مصنوعی: در هر انسانی روحی وجود دارد که گاهی آشکار و گاهی پنهان است. میتوان در هر دشواری و زحمتی، زیبایی و زیباییهای زیادی را پیدا کرد.
هوش مصنوعی: اگر تمام مردم جهان به دور هم بگردند، چه جای دیگری میتوانند مانند من کسی را که دل داده و کسی که با دلش شاد باشد، پیدا کنند؟
هوش مصنوعی: در دل بهار، گلها و خارها برای من فرقی نمیکنند، زیرا با یاد تو و محبتت هر چیزی را به خاطر تو تحمل میکنم.
هوش مصنوعی: از پرده عشق، حقیقتی آشکار شد که عشق میتواند پاداشی بزرگ داشته باشد و هر عاشق به نوعی در دل خود، این راز را نگه دارد.
هوش مصنوعی: هیچکس مانند سمندر در آتش نمینشیند، هرچند در این ماجرا افراد زیادی ادعا کردند.
هوش مصنوعی: کسی که درگیر مشکلات و پریشانیهای ناشی از جذبه و زیباییها است، هرگز به عمق رازهای حقیقی پی نخواهد برد. تنها کسانی که به Secrets و اسرار خاصی راه یافتهاند، میتوانند به درک این حقایق برسند.
هوش مصنوعی: تو برای من مانند جان عزیز و ارزشمندی، و من به عنوان یک بیچاره در فضای زندگیام، در حالی که تو مانند یوسف در بازار هستی.
هوش مصنوعی: در میان جمع سگان که نماد افرادی ناتوان و حقیری هستند، من مانند یک شیر شجاع و باعزم افتادهام. شاید به خاطر ذکر و یاد من، مرا نیز در این گروه ویژه خودت حساب کنی و به رسمیت بشناسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواهم که بدانم من جانا که چه خوداری
تا از چه برآشوبی، یا از چه بیازاری
گر هیچ سخن گویم با تو ز شکر خوشتر
صد کینه به دل گیری، صد اشک فروباری
بدخو نبدی چونین، بدخوت که کرد آخر
[...]
ای جُسته جفاکاری جَسته ز وفاداری
بنمای وفاداری بگذار جفاکاری
آشفتهام از عشقت بیهوده چرا شیبی
آزردهام از هجرت بیهوده چه آزاری
سیماست مرا در جسم از حسرت و غم خوردن
[...]
شاهی که بدو نازد شاهی به جهانداری
خواهند به نور از وی اجرام فلک یاری
فرخنده (منوچهر) آن کش دهر برد فرمان
دارد صفت یزدان در قصد نکوکاری
بدخواه ورا خویشی با محنت و درویشی
[...]
ترسا بچهای شنگی زین نادره دلداری
زین خوش نمکی شوخی، زین طرفه جگرخواری
از پستهٔ خندانش هرجا که شکر ریزی
در چاه زنخدانش هر جا که نگونساری
از هر سخن تلخش ره یافته بی دینی
[...]
افتاد دل و جانم در فتنه طراری
سنگینک جنگینک سر بسته چو بیماری
آید سوی بیخوابی خواهد ز درش آبی
آب چه که میخواهد تا درفکند ناری
گوید که به اجرت ده این خانه مرا چندی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.