تو ای دو دیده بگو کز جگر چه میخواهی
تمام خون شد و آمد دگر چه میخواهی
ز هجر دیده یعقوب بستی ای یوسف
دگر ز جان پدر ای پسر چه میخواهی
ز مصر قند چه خواهی و شکر از اهواز
سخن بگوی و قند و شکر چه میخواهی
مرا ز تیر نظر مردمک به خون غلطید
از این زیاده ز اهل نظر چه میخواهی
درخت مهر و وفا داد بار جور و جفا
از این نهال به جز این ثمر چه میخواهی
ز دشت عشق سبکبار درگذر ای عقل
به روز بادیه پرخطر چه میخواهی
به سوی شهر بقا رخت بر ز ملک فنا
از این سراچهٔ پرشور و شر چه میخواهی
از این سراب شتابان برو به چشمه خضر
چو بحر هست بگو کز شمر چه میخواهی
چو کار حشر بود با علی به روز حساب
بیا بگو که ز جای دگر چه میخواهی
گرفتهای شکن زلف یار آشفته
بگو ز حال خود آشفتهتر چه میخواهی
به چشم خویش در آیینه بین رخ دلدار
ببند دم ز حدیث و خبر چه میخواهی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دو چشم میپرسد که چه میخواهند، وقتی که همه چیز به درد و زحمت تبدیل شده است. او به هجران یعقوب و یوسف اشاره میکند و از یوسف میخواهد تا بگوید که چه میخواهد. شاعر از قند و شکر سخن میگوید و از زیادهطلبی اهل نظر نهی میکند. او از درخت مهر و وفا و بار گران آن سخن میگوید و عقل را به آرامش در عشق دعوت میکند. شاعر از سراب و چشمه خضر صحبت میکند و به روز حساب و ارزشهای الهی اشاره میکند. در نهایت، او از عاشق آشفته میخواهد تا حال خود را بیان کند و با دعوت به تماشا در آینه، از او میخواهد که خبری نگوید و تنها به دلدار فکر کند. شعر بیانگر احساسات عمیق و درد عشق است و به جستجوی معنا در زندگی دعوت میکند.
هوش مصنوعی: ای دو چشمان من، بگو از دل چه میطلبید، که تمام جانم sacrificed شده و حالا چه چیزی میخواهید؟
هوش مصنوعی: به خاطر جدایی، چشمان یعقوب برای تو بسته شد ای یوسف. حال دیگر از جان پدر چه میخواهی؟
هوش مصنوعی: از مصر قند و از اهواز شکر توقع نداشته باش و به جای آن دربارهی سادهترین چیزها صحبت کن؛ قند و شکر چه کم و چه زیاد، چه اهمیتی دارد؟
هوش مصنوعی: من از تیر نگاهی که به من دوخته شده، به شدت آسیب دیدهام. از این وضعیت، از اهل نظر و فهم چه انتظاری داری؟
هوش مصنوعی: درختی که محبت و وفا را به بار آورده، تحمل سختیها و ناملایمات را داشته است. از این نهال، چه ثمر دیگری جز این نیکوییها میتوان انتظار داشت؟
هوش مصنوعی: ای عقل، از دشت عشق برآ، چرا در این روز پرخطر راه میروی؟ چه در پی داری؟
هوش مصنوعی: به سمت سرزمین جاودانی حرکت کن و از این دنیای پر از هیاهو و ناپایداری چه چیزی میخواهی؟
هوش مصنوعی: از این آب غلطان و بیاساس دور شو و به سوی چشمهی خضر برو، که دریا وجود دارد. به او بگو که چه نیازی به شمر داری.
هوش مصنوعی: زمانی که روز قیامت فرا برسد و محاکمهای در پیش باشد، به علی بگو که از کجا و چه چیزی را میطلبی.
هوش مصنوعی: زلفهای معشوقهات را به طرزی پیچیده و آسیبدیده گرفتهای، حالا بگو که از وضعیت آشفته خود چه چیزی میخواهی.
هوش مصنوعی: به چشمان خود در آینه نگاه کن و چهره محبوبت را ببین. دیگر در مورد داستانها و اخبار صحبت نکن، چرا که چه چیزی میخواهی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ندانم از من خسته جگر چه میخواهی
دلم به غمزه ربودی دگر چه میخواهی
اگر تو بر دل آشفتگان ببخشایی
ز روزگار من آشفتهتر چه میخواهی
به هرزه عمر من اندر سر هوای تو شد
[...]
چه خواهی از دل من، ای عجوزهٔ دنیا!
طلاق گفتمت از من دگر چه میخواهی
مرا که نیست خبر از جحیز و زینت تو
دگر ز جان من بی خبر، چه میخواهی
به گوی ظالم از این دربه در چه میخواهی
از این ستمزده خون جگر چه میخواهی
دگر ز جان من ای سیمبر چه میخواهی؟
ربودهای دل زارم دگر چه میخواهی؟
مریز دانه که ما خود اسیر دام توایم
ز صید طایر بی بال و پر چه میخواهی؟
اثر ز ناله خونیندلان گریزان است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.