ساقی به یاد دوست کرم کن پیالهای
درویش را ز سفره یغما نوالهای
برخیز زلف و رخ بنما و بچم که دل
خواهد بنفشهزار و گل و سرو و لالهای
محتاج درس و حکمت یونانیان چراست
خواند از کتاب عشق تو هرکس نوالهای
طغرای خط به گرد رخت دل چو دید گفت
دارد به کف به فتوی خونم رسالهای
خوی بر گل عذار تو گویی به صبحدم
بر برگ گل ز ابر چکیده است ژالهای
گفتم که ماهی و نبود ماه را کلاه
سروی به سر ز مشک نبسته کلالهای
بهر کساد حسن خطت میزند سلاح
وقت کسادیست مه آرد چه هالهای
مطرب ز زخمهای که تو بر پرده میزنی
هر زخم دل به نغمه او داشت نالهای
آشفته سرنوشت ازل داده لاجرم
ما را به پیر بادهفروشان حوالهای
آن پیر باده خانه وحدت علی که بود
امکان تمام از خم جودش فضالهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از جان وصل خویش فرستم نواله ای
بر لعل می فروش خودم کن حواله ای
زانگه که لعل دلکش تو می فروش شد
ما را بده ز لعل لب خود پیاله ای
تا خال دلفریب تو دیدم به چشم دل
[...]
آن را که هست گردش چشم غزالهای
در کار نیست رطل گران و پیالهای
ما را ز کهنه و نو عالم بود کفاف
معشوق نو خطی و می دیر سالهای
تا گل شکفته شد گرو میفروش کرد
[...]
ای مو بر آفتاب تو مشکینکلالهای
ای خط به ماه عارض دلدار هالهای
از احسن القصص نکند یاد یوسفش
خواند از کتاب حسن تو هرکس مقالهای
از ماه تا به ماهی و از عرش تا به فرش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.