ارغوان است که با غالیه آمیختهای
یا که بر برگِ سمن سنبلِ تر ریختهای
شهر بر هم زده آشوب دو چشم سیهت
این چه فتنه است ندانم که برانگیختهای
نیست در طره خوبان به جز از فکر خطا
تا کی ای دل تو در این سلسله آویختهای
نامِ اغیار شده ذکر لبِ شیرینت
این چه نوش است که با نیش درآمیختهای
لاجرم مردم چشمان تو بیمار بماند
بس که مشک از خمِ زلفینِ سیه بیختهای
مظهر نور علی گر نهای فتنهٔ شهر
زابروان تیغ دودم از چه برآهیختهای
راه بر اوج جلالش نبری آشفته
گرچه جبریل شوی بال فروریختهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف زیبایی و اثرگذاری چهره محبوبش میپردازد. او از ترکیب عطر گلها و رنگهای طبیعی سخن میگوید و به تاثیر این زیبایی بر شهر و مردم اشاره میکند. شاعر همچنین به این موضوع میپردازد که این زیبایی باعث آشفتگی و دیوانگی در دلها شده و خود را در یک تردید و حیرت مییابد. او با اشاره به نیش و نوش عشقی، به تناقضات عشق و زیبایی اشاره میکند و در نهایت با انتقاد از مشکلساز بودن این فتنه، از محبوبش میخواهد که به آرامش و جلال حقیقی بازگردد.
هوش مصنوعی: ارغوان اشاره به رنگی دارد که با عطر خوش غالیه ترکیب شده است یا اینکه بر روی برگ سمن، گل سنبل تازهای چیدهای.
هوش مصنوعی: چشمان سیاه تو در شهر آشوب و هیاهو به پا کرده است. نمیدانم این چه شور و شوقی است که تو ایجاد کردهای.
هوش مصنوعی: در میان موهای زیبا، فکری جز اشتباه وجود ندارد. ای دل، تا کی در این موضوع به خودت سختی میدهی؟
هوش مصنوعی: نام دیگران بر زبانها افتاده و کسانی به یاد تو صحبت میکنند، این چه حسنی است که شیرینی کلامت با تلخی درد و رنج درهم آمیخته شده است؟
هوش مصنوعی: مردم چشمانشان از نیکویی و زیبایی تو رنج میبرد، چرا که تو به اندازهای از زیبایی و جذابیت در زلفهای سیاهت میپاشی.
هوش مصنوعی: اگر تو جلوهگاه نور علی نیستی، پس چرا در میان این دنیای پر از فتنه و آشوب، شمشیر دودآلود را به حرکت درآوردهای؟
هوش مصنوعی: به اوج عظمت و شکوه او نزدیک نشو، حتی اگر خود جبریل هم شوی، چرا که در این حالت هم ناتوان و ضعیف خواهی بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سنبل است آنکه تو از لاله برانگیختهای
یا بنفشه است که بر طرف چمن ریختهای
یا بر آن عزم که اسلام مرا کفر کنی
پرده کفر ز اسلام در آویختهای
ای برآمیخته هر روز یکی رنگ دگر
[...]
این چه رنگست برین گونه که آمیختهای
این چه شورست که ناگاه برانگیختهای
خوابم از دیده شده غایب و دیگر به چه صبر
تا تو غایب شدهای از من و بگریختهای
رخ زردم به گلی ماند نایافته آب
[...]
سخت با زال جهان طرح وفا ریختهای
در شهواری و با خاک درآمیختهای
خاک بر فرق ز غربال عمل بیختهای
با جهان این سر و کاری که تو انگیختهای
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.