ارغوان است که با غالیه آمیختهای
یا که بر برگِ سمن سنبلِ تر ریختهای
شهر بر هم زده آشوب دو چشم سیهت
این چه فتنه است ندانم که برانگیختهای
نیست در طره خوبان به جز از فکر خطا
تا کی ای دل تو در این سلسله آویختهای
نامِ اغیار شده ذکر لبِ شیرینت
این چه نوش است که با نیش درآمیختهای
لاجرم مردم چشمان تو بیمار بماند
بس که مشک از خمِ زلفینِ سیه بیختهای
مظهر نور علی گر نهای فتنهٔ شهر
زابروان تیغ دودم از چه برآهیختهای
راه بر اوج جلالش نبری آشفته
گرچه جبریل شوی بال فروریختهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سنبل است آنکه تو از لاله برانگیختهای
یا بنفشه است که بر طرف چمن ریختهای
یا بر آن عزم که اسلام مرا کفر کنی
پرده کفر ز اسلام در آویختهای
ای برآمیخته هر روز یکی رنگ دگر
[...]
این چه رنگست برین گونه که آمیختهای
این چه شورست که ناگاه برانگیختهای
خوابم از دیده شده غایب و دیگر به چه صبر
تا تو غایب شدهای از من و بگریختهای
رخ زردم به گلی ماند نایافته آب
[...]
سخت با زال جهان طرح وفا ریختهای
در شهواری و با خاک درآمیختهای
خاک بر فرق ز غربال عمل بیختهای
با جهان این سر و کاری که تو انگیختهای
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.