گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ای نسیم از چیست زلفش را پریشان کرده‌ای

صد دل شیدا به هم دست و گریبان کرده‌ای

صد چو مجنون آشکارا در بیابان طلب

خویش را لیلی‌صفت در خیمه پنهان کرده‌ای

می‌زند موج سرشکت لطمه بر کشتی چرخ

از تنور سینه باز ای دیده طوفان کرده‌ای

ای زلیخا با رسن بازی گیسوی دراز

صد چو یوسف در تک چاه زنخدان کرده‌ای

عاشقان بردند نامت مدعی شد در طلب

وه که ایشان را به آن گفتن پشیمان کرده‌ای

غمزه را گفتی که بشکن توبه زهاد را

فتنه مخمور را ساقی مستان کرده‌ای

ارغوان رخ تن سمن شمشاد قد موضمیران

پای تا سر خویش را رشک گلستان کرده‌ای

زلف زنار و رخت میخانه محراب ابروان

قبله گاهی رسم اندر کافرستان کرده‌ای

جای طوطی خطت بنشانده خال سیاه

زاغ را بهر چه جا در شکرستان کرده‌ای

کس دگر آشفته شکرباز نشناسد زهند

تا شکرریزی تواند ملک ایران کرده‌ای

از نی کلک تو می‌ریزد مدیح مرتضی

شکرستانی عیان از این نیستان کرده‌ای

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
مجد همگر

ای که بر آینه از رخ صورت جان کرده‌ای

آب را از رخ محل صورت آسان کرده‌ای

خویشتن بینی مگر ای یار کاندر آینه

خویشتن‌بین گشته‌ای تا صورت جان کرده‌ای

چون نمی‌یارد کسی گل چیدن از رخسار تو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجد همگر
سلمان ساوجی

ای سپهر آهسته رو کاری نه آسان کرده‌ای

ملک ایران را به مرگ شاه ویران کرده‌ای

آسمانی را فرود آورده‌ای از اوج خویش

بر زمین افکنده‌ای با خاک یکسان کرده‌ای

آفتابی را که خلق عالمش در سایه بود

[...]

وحشی بافقی

مردمی فرموده جا در چشم گریان کرده‌ای

شوره زار شور بختان را گلستان کرده‌ای

تو کجا وین دل که در هر گوشه‌ای جغد غمی‌ست

گنج را مانی که جا در کنج ویران کرده ای

کارها موقوف توفیق است ،مشکل این شدست

[...]

صائب تبریزی

بوسه‌ای قیمت از آن لب‌ها به صد جان کرده‌ای

برخوری از نعمت خوبی، که ارزان کرده‌ای

گرد ننشیند به دامانت که چون سیل بهار

شهر را از جلوه مستانه ویران کرده‌ای

می‌دهند از پرفشانی خرمن گل را به باد

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
واعظ قزوینی

هم‌عنان گردش گرداب دوران کرده‌ای

زیر دست سیلی موج پریشان کرده‌ای

از سبک‌مغری، خس و خاشاک توفان کرده‌ای

از گرانی، لنگر دریای امکان کرده‌ای

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه