گنجور

 
عارف قزوینی

دوش تحت‌الحنک انداخته زاهد بر دوش

همچو افعی‌زده می‌پیچم از اندیشهٔ دوش

خانه‌اش کاش عزاخانه شود ز آنکه نهاد:

پا به هر خانه، از آن خانه برآورد خروش

آخر از همهمهٔ موعظهٔ واعظِ شهر

چه بری فایده؟ جز دردسر و زحمت گوش؟!

چارهٔ درد چو از گریه شود چشمت کور

چون مصیبت‌زده، از هر خوشی‌ای چشم بپوش

زآب بی‌آبرویی، آتش ملیت ما

شد چو آتشکدهٔ آذر برزین، خاموش

خواهی ار گریه کنی از سر غیرت، بگذر

از مدائن سوی استخر، از آن سو سوی شوش

به ز مستی و فراموشی و خاموشی نیست

هیچ غفلت مکن، ار داری ازین دارو، نوش

باده پنهان مخور، از شیخ میندیش دگر

کهنه شد شرخریِ مردم سالوس‌فروش

گو فرود آی دگر از خر شیطان ای شیخ

دور طیاره، بهل قاطر بد چشم و چموش

بود در سینه، نفس تنگ‌ترم، از دل تنگ

دوشم این مژدهٔ جان‌بخش، چه خوش داد سروش

دورهٔ خانه‌به‌دوشیت سر آید «عارف»

همچو جان، خاک وطن، گیردت اندر آغوش

 
 
 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
سنایی

دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش

تو چه دانی که چه بود از غم تو بر من دوش

می زدم آب صبوری زد و دیده بر دل

چون دل از آتش عشق تو برآوری جوش

گاه چون نای بدم از غم تو با ناله

[...]

سوزنی سمرقندی

اندر آورد سپهر از ره تشریف بگوش

حلقه بندگی میراتابک بر غوش

چرخ در گوش کشد حلقه فرمان ورا

دهر مرغاشیه دولت او را بر دوش

تا کله گوشه رسانید ز اقبال بچرخ

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
سعدی

هر که فریاد‌رس روز مصیبت خواهد

گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش

بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود

لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش

حکیم نزاری

ای دل از گردش ایام مخالف مخروش

با قضایی که ز تدبیر برون است مکوش

غم بگذشته و اندیشه ی آینده هباست

حال دریاب و مخور بیهُده اندوه می نوش

دوش بگذشت و مبر رنج که نو باز آری

[...]

امیرخسرو دهلوی

آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش

وان شکر خنده شیرین تو از چشمه نوش

گریه می آیدم از دور به آواز بلند

که ازان گریه نمی آیدم آواز به گوش

سر و قد، از چمن سبز به بیرون چه روی؟

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه