در عشق بدان فرقِ شهنشاه و گدا نیست
کس نیست که در کوی بُتان بیسر و پا نیست
در حُسن تو انگشتنما هستی و لیکن
در عشقِ تو جز من کسی انگشتنما نیست
رسوای تو گشتیم من و دل به جهان نیست
جایی که در آن قصهٔ رسواییِ ما نیست
مستم بگذارید بگریم به غمِ دل
جز اشک کسی در غمِ دل عقدهگشا نیست
این مهر که دارد به تو دل در همه کس نه
وین جای که داری تو به دل در همه جا نیست
با یار سخن دوش شد از عالمِ وحدت
گفتم مشنو هر که تو را گفت خدا نیست
بد گفت رقیب از پی و بشنیدم و گفتم
با یار که دل بد مکن این نیز به ما نیست
در فتنهٔ یغماگریِ چشم تو ای شوخ
آن چیست که غارتزده در کشورِ ما نیست
گر پُر شود ایران همه از حضرتِ اشرف
یک بیشرفی مثل رئیسالوزرا نیست
صحبت به ادب کن برِ اهلِ ادب عارف
اینجاست که جای سخنِ پرت و پلا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به موضوع عشق میپردازد و ضمن بیان تمایز بین شهنشاه و گدا در عشق، اشاره میکند که همه در کوی محبوبان به نوعی بیسر و پا هستند. او محبت و جذابیت معشوق را ستایش میکند، اما در عین حال بیان میکند که تنها خودش در عشق او برجسته و انگشتنما است. شاعر از رسوایی و درد دل خود سخن میگوید و تنها راه آرامش را در اشک و گریه میبیند. همچنین به گفتگو با معشوق اشاره میکند و میگوید که در محبت نباید به دیگران توجه کرد. او از فتنههای چشم معشوق گلایه میکند و بر عدم وجود برتری و شرافت در برخی افراد تأکید میکند. در پایان به اهمیت ادب در سخن گفتن با اهل علم و ادب اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در عشق، تفاوتی میان پادشاه و درویش وجود ندارد؛ همه کسانی که در مسیر محبوبان هستند، بیخبر و بیپناهند.
هوش مصنوعی: تو در زیبایی، بسیار برجسته و مشهوری، اما در عشق به تو، فقط من هستم که به چشم میآیم و کسی دیگر نیست.
هوش مصنوعی: ما به خاطر تو و دل شاکیم، در هیچجا در این دنیا جایی نیست که داستان رسوایی ما در آن شناخته نشده باشد.
هوش مصنوعی: بگذارید که من در اندوه خود اشک بریزم، زیرا جز اشک، هیچ چیز دیگری نمیتواند بار غم را از دل من بردارد.
هوش مصنوعی: این عشق و محبتی که من به تو دارم، در کسی دیگر وجود ندارد و جایی که تو برای دل من داری، هیچجا وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در گفتگویی که در شب با محبوبم داشتم، از دنیای اتحاد و یگانگی سخن گفتم. گفتم، به هیچکس گوش نکن که اگر کسی به تو گفت: خدا وجود ندارد، او را نپذیر.
هوش مصنوعی: رقیب سخن بدی گفت و من شنیدم. به یارم گفتم که دلخور نشو، این حرفها به ما مربوط نیست.
هوش مصنوعی: در آشفتگی و جذابیت نگاه تو، ای خوشقفلی، چه چیزی وجود دارد که در دل آدمها و در سرزمین ما تحت تأثیر قرار نگرفته باشد؟
هوش مصنوعی: اگر تمام ایران از افراد بزرگ و محترم پر شود، باز هم هیچ فرد بیشرمی مانند رئیسالوزرا نخواهیم داشت.
هوش مصنوعی: با احترام و نزاکت با کسانی که اهل ادب هستند صحبت کن. اینجا جای گفتوگوهای بیمحتوا و حرفهای الکی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست
آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست
سه بوسه همی خواهم منعم مکن ای دوست
تو صوفیی و منع به نزد تو روا نیست
از مرگ حذر کردن دو وقت روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه این سبز فلک خود همه قرصی است
و آن هم ز پی گرسنه چشمان چو ما نیست
آسایش و سیمرغ دو نام است که معنیش
[...]
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه مینای فلک خود همه قرص است
و آن هم زپی گرسنه چشمان چوما نیست
پنهای فلک حبر ندارد که به تحقیق
[...]
موجود حقیقی بجز از ذات خدا نیست
مائیم صفات و صفت از ذات جدانیست
هر جا که تو انگشت نهی آیت حق است
زان نیست معین که کجا هست و کجا نیست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.