در عشق بدان فرقِ شهنشاه و گدا نیست
کس نیست که در کوی بُتان بیسر و پا نیست
در حُسن تو انگشتنما هستی و لیکن
در عشقِ تو جز من کسی انگشتنما نیست
رسوای تو گشتیم من و دل به جهان نیست
جایی که در آن قصهٔ رسواییِ ما نیست
مستم بگذارید بگریم به غمِ دل
جز اشک کسی در غمِ دل عقدهگشا نیست
این مهر که دارد به تو دل در همه کس نه
وین جای که داری تو به دل در همه جا نیست
با یار سخن دوش شد از عالمِ وحدت
گفتم مشنو هر که تو را گفت خدا نیست
بد گفت رقیب از پی و بشنیدم و گفتم
با یار که دل بد مکن این نیز به ما نیست
در فتنهٔ یغماگریِ چشم تو ای شوخ
آن چیست که غارتزده در کشورِ ما نیست
گر پُر شود ایران همه از حضرتِ اشرف
یک بیشرفی مثل رئیسالوزرا نیست
صحبت به ادب کن برِ اهلِ ادب عارف
اینجاست که جای سخنِ پرت و پلا نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن را که ز عشق تو بلا نیست بلا نیست
آن را که ز هجر تو فنا نیست فنا نیست
سه بوسه همی خواهم منعم مکن ای دوست
تو صوفیی و منع به نزد تو روا نیست
از مرگ حذر کردن دو وقت روا نیست
روزی که قضا باشد و روزی که قضا نیست
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه این سبز فلک خود همه قرصی است
و آن هم ز پی گرسنه چشمان چو ما نیست
آسایش و سیمرغ دو نام است که معنیش
[...]
در گلشن ایام نسیمی ز وفا نیست
در دیده افلاک نشانی ز حیا نیست
بر خوانچه مینای فلک خود همه قرص است
و آن هم زپی گرسنه چشمان چوما نیست
پنهای فلک حبر ندارد که به تحقیق
[...]
موجود حقیقی بجز از ذات خدا نیست
مائیم صفات و صفت از ذات جدانیست
هر جا که تو انگشت نهی آیت حق است
زان نیست معین که کجا هست و کجا نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.