دوش دور از تو ای مدبر عقل
نه به تدبیر عقل دوراندیش
پیشت از گونه گونه بینفسی
که نگون باد نفس کافرکیش
۳
کردهام آنکه یاد آن امروز
میکند جانم از خجالت ریش
هیچ دانی چگونه خواهم گفت
عذر می خوردگی و مستی خویش