گنجور

 
انوری

بنامیزد به چشم من چنانی

که نیکوتر ز ماه آسمانی

اگر چون دیده ودل بودیم دی

بیا کامروز چون جان جهانی

به یک دل وصلت ارزانم برآمد

چه می‌گویم به صد جان رایگانی

اگر با من نیی بی‌تو نیم من

عجب هم در میان هم بر کرانی

خیالت رنجه گردد گه گه آخر

تو نیز این ماه‌گر خواهی توانی

ترا بر من بدل باشد که یارم

مرا بر تو بدل نبود که جانی

من از تو روی برگشتن ندانم

تو گر برگردی از من آن تو دانی

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode