غارتِ عشقت به دل و جان رسید
آب ز دامن به گریبان رسید
جان و دلی داشتم از چیزها
نوبتِ آن نیز به پایان رسید
گفتم: جانی به سر آید مرا
عشقِ تو آخر به سرِ آن رسید
با تو چه سازم که چو افغان کنم
زان چه به من در غمِ هجران رسید
بشنوی افغانم و گویی به طنز:
کارِ فلان زود به افغان رسید
رقعهیِ دردم ز تو بیچارهوار
نیمشبان دوش به کیوان رسید
گر تو تویی زود که خواهند گفت:
سوزِ فلان در تنِ بهمان رسید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بنه عرش به پایان رسید
کار دل و جان به دل و جان رسید
دلبر من دوش که مهمان رسید
در شب هجرم مه تابان رسید
ذره نم از چشمه خورشید یافت
مورچه را ملک سلیمان رسید
سایه صفت پست شدم زیر پاش
[...]
درد مرا نوبت درمان رسید
کار من از عشق بسامان رسید
شکر خدا راست که از لطف او
یوسف گم گشته بکنعان رسید
دیو از این عرصه کناری گرفت
[...]
شام فراق تو به پایان رسید
درد ترا نوبت درمان رسید
شکر که این رشته به پایان رسید
بخیه این خرقه به دامان رسید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.