گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
 
 
ابوسعید ابوالخیر

دی شانه زد آن ماه خم گیسو را

بر چهره نهاد زلف عنبر بو را

پوشید بدین حیله رخ نیکو را

تا هر که نه محرم نشناسد او را

اوحدالدین کرمانی

از بهر شناختن نکو کن خود را

زیرا که سزا نکو بود نیکو را

بس نادره رسمی است که در راه طلب

تا بی تو نباشی نشناسی او را

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از اوحدالدین کرمانی
مولانا

من تجربه کردم صنم خوش‌خو را

سیلاب سیه تیره نکرد آنجو را

یک روز گره نبست او ابرو را

دارم بیمرگ و زندگانی او را

مجد همگر

بر ره بگماشت دوش مه پرتو را

تا کرد ز من نهفته ماه نو را

تاکی در و بام یار گیرد بر من

یارب تو گرفتار کن این شب رو را

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجد همگر
ابن یمین

گل دید صفای آنرخ نیکو را

از غصه درید گر ته صد تو را

با شکر تو نبات لافی میزد

در چوب ز بهر آن گرفتند او را

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه