گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیر معزی

بر من این رنج و غم آخر به سر آید روزی

لب من‌ بر لب آن خوش پسر آید روزی

گرچه دورم زبر یار بدان خرسندم

که مرا زو به سلامت خبر آید روزی

ضربت هجر همی خسته کند جان مرا

آه اگر ضربت او کارگر آید روزی

هر شبی قافلهٔ وصل ز من دورترست

آخر این قافله نزدیکتر آید روزی

ماه اقبال بر آید ز سر کوه مراد

گر نگارم ز سرکوی درآید روزی

آسمان گر نکشیدست قلم بر نامم

نامم از نامهٔ اقبال برآید روزی

راه برتافته از ره بره آید وقتی

نجم بگریخته از در به در آید روزی

دولت نیک مرا کشت بسی تخم امید

تخم دولت چو بکاری به بر آید روزی

در جهان دل نتوان بست‌ که نیک و بد هم

گرچه بسیار بپاید به سر آید روزی