صبح وصل از افق مهر بر آید روزی
وین شب تیره ی هجران بسر آید روزی
دود آهی که بر آید ز دل سوختگان
گرد آئینه ی روی تو در آید روزی
هرکه او چون من دیوانه ز غم کوه گرفت
سیلش از خون جگر بر کمر آید روزی
وانک او سینه نسازد سپر ناوک عشق
تیر مژگان تواش بر جگر آید روزی
می رسانم بفلک ناله و می ترسم از آن
که دعای سحرم کارگر آید روزی
عاقبت هر که کند در رخ و چشم تو نگاه
هیچ شک نیست که بیخواب و خور آید روزی
هست امیدم که زیاری که نپرسد خبرم
خبری سوی من بیخبر آید روزی
بفکنم پیش رخش جان و جهان راز نظر
گرم آن جان جهان در نظر آید روزی
همچو خواجو بر وای بلبل و با خار بساز
که گل باغ امیدت ببر آید روزی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به امید وصالی که روزی از دل شب هجران میگذرد، اشاره دارد. او از دل سوخته و غمهایش سخن میگوید و میداند که درد و عشق ناپایدار نیستند. شاعر به آیندهای روشن و رسیدن به محبوبش امید دارد و میخواهد که محبت و عشقش را با او در میان بگذارد. نکته مهم این است که او اعتقاد دارد که روزی خبری از محبوبش خواهد رسید و بار دیگر حیات و نشاط به زندگیاش برمیگردد. در نهایت، او به شکل سمبلیک بیان میکند که باید مثل بلبل با خارها بسازد، زیرا روزی گلی از امید نصیبش خواهد شد.
هوش مصنوعی: صبحی خواهد آمد که در آن، عشق به اوج خود خواهد رسید و روزی خواهد بود که این شب تاریک جدایی به پایان خواهد رسید.
هوش مصنوعی: دودی که از دل سوختهها بلند میشود، روزی به دور آینهی چهرهی تو خواهد رسید.
هوش مصنوعی: هر کسی که مثل من به خاطر غم و اندوه به شدت ناراحت و دیوانه شده باشد، روزی خواهد رسید که درد و رنج او مانند سیلی از خون دلش بر دوشش سنگینی کند.
هوش مصنوعی: اگر کسی دلش را به عشق تو نسپارد و از خود محافظت نکند، به زودی تیر مژگان تو بر جانش خواهد نشست.
هوش مصنوعی: من صدای دلتنگیام را به آسمان میرسانم و نگرانم که دعای سحرگاهم تأثیرگذار شود و یک روز مرا دچار مشکل کند.
هوش مصنوعی: هر کس که به چشمان و چهره تو نگاه کند، بدون شک روزی بیخواب و بیخوراک خواهد شد.
هوش مصنوعی: امید دارم روزی خبری دربارهام از کسی برسد که هیچ وقت نپرسیده است.
هوش مصنوعی: من جان و دنیا را در برابر چهرهاش قربانی میکنم، چرا که آن نگاه گرم او روزی به جان جهان جلوه خواهد کرد.
هوش مصنوعی: همانطور که خواجو با صدای بلبل و خارها کنار میآید، تو هم باید با سختیها بسازی تا روزی باغ امیدت پر از گل شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر من این رنج و غم آخر به سر آید روزی
لب من بر لب آن خوش پسر آید روزی
گر چه دورم زبر یار بدان خرسندم
که مرا زو به سلامت خبر آید روزی
ضربت هجر همی خسته کند جان مرا
[...]
بو که آن ماه من اندر چمن آید روزی
حال زار منش اندر نظر آید روزی
گرچه پیچید عنان از من بیچاره به خشم
خبری زان بت بدخو مگر آید روزی
ور چه مستست چو آن نرگس رعنا همه روز
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.