گنجور

 
امیر معزی

نگارا تو دلبند و زیبا نگاری

پسندیده ترکی و شایسته یاری

نبودست حور و پری آشکارا

تو این هردویی پس چرا آشکاری

ز عشق تو بحر محیط است چشمم

تو در بحر چون لؤلؤ شاهواری

به شب دیده بر ماه و پروین‌ گمارم

چو تو لشکر هجر بر من‌ گماری

دو جان و دو دل داری و چون دل و جان

منم بی‌دل و جان‌ که تو هر دو داری