سنبل است آنکه تو از لاله برانگیختهای
یا بنفشه است که بر طرف چمن ریختهای
یا بر آن عزم که اسلام مرا کفر کنی
پرده کفر ز اسلام در آویختهای
ای برآمیخته هر روز یکی رنگ دگر
این چه رنگ است که امروز بر آمیختهای
تا که بر لعل و شکر بیختهای گرد عبیر
خاک بر روی همه خستهدلان بیختهای
چه بلایی تو که از بهر تبه کردن دل
روی بنموده و دل برده و بگریختهای
نه همانا که به صد سال توانند نشاند
این خصومت که تو امسال برانگیختهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این چه رنگست برین گونه که آمیختهای
این چه شورست که ناگاه برانگیختهای
خوابم از دیده شده غایب و دیگر به چه صبر
تا تو غایب شدهای از من و بگریختهای
رخ زردم به گلی ماند نایافته آب
[...]
ارغوان است که با غالیه آمیختهای
یا که بر برگِ سمن سنبلِ تر ریختهای
شهر بر هم زده آشوب دو چشم سیهت
این چه فتنه است ندانم که برانگیختهای
نیست در طره خوبان به جز از فکر خطا
[...]
سخت با زال جهان طرح وفا ریختهای
در شهواری و با خاک درآمیختهای
خاک بر فرق ز غربال عمل بیختهای
با جهان این سر و کاری که تو انگیختهای
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.