سنبل است آنکه تو از لاله برانگیختهای
یا بنفشه است که بر طرف چمن ریختهای
یا بر آن عزم که اسلام مرا کفر کنی
پرده کفر ز اسلام در آویختهای
ای برآمیخته هر روز یکی رنگ دگر
این چه رنگ است که امروز بر آمیختهای
تا که بر لعل و شکر بیختهای گرد عبیر
خاک بر روی همه خستهدلان بیختهای
چه بلایی تو که از بهر تبه کردن دل
روی بنموده و دل برده و بگریختهای
نه همانا که به صد سال توانند نشاند
این خصومت که تو امسال برانگیختهای