گنجور

 
امیر معزی

امروز بتم تیغ جفا آخته دارد

خون دلم از دیده برون تاخته دارد

او را دلم آرامگه است و عجب این است

کارامگه خویش برانداخته دارد

صد مشعله از عشق برافروخته دارم

تا صد علم از حسن برافراخته دارد

جانم ببرد گر ز پی نرد بتازد

زیرا که از آغاز تو را باخته دارد

صد سلسله دارد ز ‌شبه ساخته برسیم

وان سلسله گویی که مرا ساخته دارد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سنایی

با من بت من تیغ جفا آخته دارد

صبر از دل من جمله برون تاخته دارد

او را دلم آرامگه‌ست و عجبست این

کارامگه خویش برانداخته دارد

صد مشعله از عشق برافروخته دارم

[...]

حزین لاهیجی

سامان پریشان دلی اندوخته دارم

زان طرّه که بر دوش و بر انداخته دارد

دوزخ به دل، از ناله برافروخته دارم

زان شعلهٔ قامت، که برافراخته دارد

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه