گنجور

 
امیر معزی

شاها قیاس بخت خود از آفتاب گیر

عالم به تیغ دولت و رای صواب‌گیر

کاوس وار تاختنی کن سوی ختن

صد گنج چون خزانهٔ افراسیاب گیر

آباد کرده‌ای همه عالم به عدل خویش

از تیغ خویش خانهٔ اعدا خراب‌گیر

چون بنگری به طالع خویش و دعا کنی

طالع خجسته‌گیر و دعا مستجاب گیر

گه اسب تاز و گاه نشاط شراب کن

گه‌گوی باز و گاه به‌کف بر شراب‌گیر

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode