گنجور

 
امیر معزی

از دولت عالی به سعادت ستدم داد

زین خلعت فاخر که خداوند مرا داد

جون دجلهٔ بغداد مرا بود دو دیده

دجله بشد و خانهٔ من‌گشت چو بغداد

در پیش شهنشاه چو دو بیت بگفتم

از جود شهنشاه شدم شاعر استاد

آباد بر آن شاه‌ که از جود کف او

ویران شده بر شاعر نوبر شده آباد

ای خسرو دین‌پرور و ای شاه جهانبخش

بند همه شاهان به سر تیغ تو بگشاد

هر شاه‌ که‌ گنج و سپه آراست به‌ گیتی

گنج و سپه خویش به‌ پیش تو فرستاد

تا بخت تو بر نصرت دین دست برآورد

بس دشمن سرگشته که از پای درافتاد

تیر تو چو غربال کند ا‌غیبهٔ‌ا جوشن

تیغ تو چو سیماب کند آهن و فولاد

آن کیست که دل درکف پیمان تو نسپرد

وان کیست که سر بر خط فرمان تو ننهاد

تو نوش خوری دایم و بدخواه خورد زهر

تو باده کشی دایم و بدخواه کشد باد

شش چیز تو را هست در این خانهٔ شاهی

فتح و ظفر و نصرت و دین و شرف و داد

ملک همه آفاق تو داری به سعادت

همواره چنین خواهم و همواره چنین باد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
قطران تبریزی

آباد بر این بر که و این طارم آباد

وز هر دو خداوند جهان کامروا باد

این برکه افروخته چون چشمه خورشید

وین طارم آراسته چون قبله نوشاد

با آن نبرد هیچکس از ماء معین نام

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

ای شاد ز تو خلق و تو از دولت خود شاد

دنیا به تو آراسته و دین به تو آباد

ایزد همه آفاق تورا داد سراسر

حقّا که سزاوار تو بود آنچه تو را داد

معلوم شد از تیغ تو هم نصرت و هم فتح

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

تا کی کنم از طرهٔ تو فریاد

تا کی کشم از غمزهٔ تو بیداد

یک شهر زن و مرد همی باز ندانند

فریاد من از خنده و بیداد تو از داد

آن روز که زلفین نگون تو بدیدند

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

ای ملک بدیدار تو چون باغ بگل شاد

عالم بوجود تو چو روح از جسد آباد

با رحمت تو دود سقر مروحه روح

با هیبت تو نکهت صبح آذر حداد

از حزم تو پوشید زره قامت ماهی

[...]

کمال خجندی

افتاد دل از پای و ندانم ز چه افتاد

فریاد ز شوخی که ملول است ز فریاد

هر خانه که در کوی طرب ساخته بودیم

سیلاب غمش آمد و بر کند ز بنیاد

گوید به رقیبان که فراموش کنیدش

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه