گنجور

 
امیر معزی

صنم من پسری لاله رخ و سیمبرست

سخت زیبا صنم و سخت به آیین پسرست

من و او هر دو به نام ایزد روزافزونیم

هر زمان عشق من و خوبی او بیشترست

سروجویان و قمرخواهان بسیار شدند

که به بالا و به‌ رخسار چو سرو و قمرست

خلقش از حور و پری باز ندانند همی

راست گویی پری‌اش مادر و حورش پدرست

با کمان و کمرست آن صنم او رغم مرا

تا بدان است‌ که پشتم چوکمان و کمرست

بت من برد بدو نرگس جادو دل من

وز تف و تاب دلم زلف و لبش در خطرست

گر بترسد ز دلم زلف و لب او نه عجب

زانکه در زلف و لب او همه مشک و شکرست

خوبرویان و ظریفان و بتان بسیارند

لیکن او را صفتی دیگر و حالی دگرست

میر خوبان سپاه است وز خوبی وُ خرد

درخور خدمت درگاه شه دادگرست

شاه اسلام ملکشاه که در شاهی و ملک

عزم او قاعدهٔ نصرت و فتح و ظفرست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
امیر معزی

این چه شادی است‌ که زو در همه عالم خبرست

وین چه شکرست‌ که زو در همه عالم اثرست

این چه بادست که او را ز نعیم است نسیم

وین چه ابرست‌ که او را ز سعادت مَطَرست

وین چه سورست که پنداری جشنی است بزرگ

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق

اینهمه لاف مزن گرچه ترا سیم و زر است

که زر وسیم بر اهل خرد مختصرست

دل مبند ار خردی داری بر سیم وزرت

که زروسیم جهان همچو جهان در گذرست

زوبدنیات حسابست بعقبات عقاب

[...]

مجیرالدین بیلقانی

روز بس خرم و موسم ز همه خوبترست

عید فطرست که عالم همه پر زیب و فرست

باز در مهد شرف کوکبه عید رسید

موکب عشرت و شادی و طرب بر اثرست

شاهد عید که آنرا مه نو می خوانند

[...]

مولانا

تا نلغزی که ز خون راهِ پس و پیش‌ ترست

آدمی‌دزد زِ زردزد کنون بیشترست

گربزانند که از عقل و خبر می‌دزدند

خود چه دارند کسی را که ز خود بی‌خبرست

خود خود را تو چنین کاسد و بی‌خصم مدان

[...]

ابن یمین

مدتی در طلب مال جهان کردم سعی

تا بآخر خبرم شد که ز نفعش ضررست

عوض هر چه بمن داد فلک عمر ستد

نکند فایده فریاد که اینش هدرست

عمر ضایع شده و مال نماندست بجا

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه