اهل ملت چون به شب دیدند بر گردون هلال
خرمی دیدند و فرخ داشتند او را به فال
کِشتِ حاجت زود بدرودند بر دست امید
زانکه همچون داس زرین بود بر گردون هلال
با دعا و با تَضرّع دستها برداشتند
پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال
نصرت دین و دوام نعمت و امن جهان
صحت نفس و بقای مهتر نیکو خصال
شیخالاسلام آنکه هست او دین یزدان را شرف
ذوالسّعاده آن که هست او دولت شه را جمال
آن محمد کز جلال و عز او حاصل شدست
سنت و شرع محمد را بسی عز و جلال
نیست مثل او به شیراز و خراسان عراق
در عمل دیده قبول پنج سلطان شصت سال
هم به نعمت هم به حشمت دستگیر خاص و عام
عام را مانند عم و خاص را مانند خال
اندر آن گیتی به نامش تا به آدم عز اصل
وندرین گیتی به جاهش تا به محشر فخر آل
باز اقبالش نشیمن کرده بر هفت آسمان
هفت کوکب را گرفته زیر پرّ و زیر بال
بخت او را از سعادت آفرید اندر ازل
کردگار لَم یَزَل پروردگار لایزال
چون درست آمد یقین اندر توکل بر خدای
دل نبندد در نجوم و در قِران و اتصال
هست نیکو ظاهرش چون هست نیکو باطنش
آینه چون راست باشد راست بنماید خیال
آفتاب اندر صعود و ماه و انجم در شرف
کوکب اعدای او اندر هُبوط و در وبال
کار او در دین یزدان بخشش و بخشایش است
نه ز بخشش گیرد او را نه ز بخشایش ملال
گه فرستد خیل در خیل و قطار اندر قطار
سوی لشکرگاه شاهان از ثیاب و از نعال
گه ز سیم و حُلّهٔ او سوی درویشان شهر
کیسه بر کیسه روان است و جوال اندر جوال
روز و شب جودش همی رنج مسلمانان کشد
جود او گویی معیل است و مسلمانان عیال
ای عمیدان پیش تو بیقدر و بیقیمت چنانک
پیش یاقوت آبگینه پیش پیروزه سفال
هرچه اندر آفرینش دیگری را ممکن است
ایزد آن جمله تورا دادست جز عیب و همال
نار تیزی گیرد از خشم تو وقت انتقام
خاک صبر آموزد از حلم تو وقت احتمال
ماه تأیید آن گهی تابد که تو گویی بتاب
سرو اقبال آنگهی بالد که تو گویی ببال
آن حوادث کاندرین ایام پیش آمد تو را
زان عجبتر ناید اندر عمرها پیش رجال
هم ز قصد دشمنان و هم ز بیم حاسدان
هم ز استیلا و مکر و هم ز قهر و احتیال
عصمت یزدان نگهدار و نگهبان تو بود
تا نبود اندر بقای تو حوادث را مجال
وهم تو بر هم زد آخر آنچه خصمان ساختند
سِرّ تو بر هم شکست آخر طلسم بدسگال
در همه وقتی نهایت نیست اقبال تو را
دوست و دشمن را در این معنی نه قیل است و نه قال
تو به جای خویش ساکن باش و فارغ دار دل
گر همه گیتی پرآتش گردد از کین و قتال
سلام این کرشتاسب خشنودی در سایت بیان ازادی دیوانه است
لشکری جرّار داری بر یمین و بر شمال
گر به جوشن حاجت آید چاکرت را در خزان
آب را چون غیبهٔ جوشن کند باد شمال
ور غلامت را به پیکان حاجت آید در بهار
از زَبَرجَد بر درخت گل پدید آید نِصال
ای حسد برده ز موج طبع تو موج بحار
وی خجل گشته ز سیل جود تو سیل جبال
چون نهالی بود طبع من رهی در باغ شعر
پرورش کردی به همت تا درختی شد نهال
بیقبولت زیستن بر خویشتن دارم حرام
کز پدر دارم قبول تو به میراث حلال
آب از آتش برکشیدن گر محال ظاهرست
من به فر تو همی نشناسم این معنی محال
زانکه در مدح تو شعرم آب و طبعم آتش است
چون تو را بینم ز آتش برکشم آب زلال
آنچه سوری کرد ز اسرار کرم با عنصری
ذکر آن باقی است تا باقی است ایام و لیال
من بدین دولت به شعر از عنصری کمتر نیم
تو بسی افزونی از سوری به احسان و نوال
چشم دارم کز تو باشد در همه وقتی مرا
یاری و تیمار داری هم به جاه و هم به مال
گرچه خوشتر باشد آن شعری که در تشبیب او
هم حدیث عشق باشد هم حدیث زلف و خال
روز عید روزهداران را چنین گویند شعر
هم ستایش هم دعا هم تهنیت هم حسب حال
تا که از مخدوم خادم را بود بیم و امید
تاکه از معشوق عاشق را بود هجر و وصال
بخت تو مخدوم باد و خادمانش روز و شب
عمر تو معشوق باد و عاشقانش ماه و سال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش دوستی و نیکیهایی که در میان مردم وجود دارد، میپردازد. نویسنده اشاره میکند که وقتی مردم هلال ماه را میبینند، خوشحال شده و برای حاجتهایشان دعا میکنند. آنها خواستار نصرت دین، دوام نعمت، سلامت نفس و دیگر خواستهها هستند. در ادامه، به فضایل شخصی خاص اشاره میشود که در دین و دولت نقشی مهم و پررنگ دارد. این شخصیت به عنوان نماد فضیلت و بخشش معرفی میشود و به خوبیهای او در کمک به دیگران تأکید میشود. شاعر همچنین بازتابی از حوادث زمان و تلاشها برای حفظ دین و کشور را بیان میکند. در نهایت، شعری سرشار از نیایش، امید و دعا برای خوشبختی و موفقیت در زندگی خط میکشد.
هوش مصنوعی: اهالی ملت وقتی در شب هلال ماه را بر آسمان دیدند، به خاطر خوشیمنی و شادی که برایشان به همراه داشت، از آن نشانهای نیک دریافتند.
هوش مصنوعی: اگر به سرعت به حاجت خود برسید، نباید بر روی امید خیلی حساب کنید؛ زیرا فرصتها مانند هلالی هستند که در آسمان میچرخند و ممکن است به راحتی از دست بروند.
هوش مصنوعی: با دعا و زاری، دستهای خود را به سوی خداوند بلند کردند و پنج آرزو از او طلب کردند.
هوش مصنوعی: کمک به دین، ادامهی نعمتها، امنیت در جهان، سلامت روح و ماندگاری افراد با اخلاق نیک.
هوش مصنوعی: شخصی که در علم و دین مقام والایی دارد، شرف و اعتبار دین خدا را به دوش میکشد. همچنین، کسی که در زمینه حکومت و رهبری دارای مقام و زیبایی است، به خوبی میتواند مردم را هدایت کند.
هوش مصنوعی: محمّد به خاطر جلال و عظمت خود، سنت و قوانینش را به وجود آورده است، و این قوانین و سنن دارای عزت و شکوه فراوانی هستند.
هوش مصنوعی: در عمل، کسی مانند او در شیراز و خراسان نیست که پنج سلطان را در طول شصت سال ببیند و به رسمیت بشناسد.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف کارکردها و تأثیرات نعمت و جلال میپردازد. به این معنا که نعمت و ثروت هم برای افراد خاص و هم برای عموم مردم مفید و موثر است. مانند شباهتهایی که بین افراد عادی و افراد خاص وجود دارد، این نعمتها هم به طور یکسان برای همه افراد قابل استفاده و بهرهبرداری هستند. در حقیقت، همه افراد چه در سطح عمومی و چه در سطح خاص، از این نعمتها بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: در آن دنیا، به خاطر نام او، تا زمانی که انسانها وجود دارند، عزت و افتخار برای اوست و در این جهان، تا روز قیامت، او منبع فخر و بزرگی خاندانش خواهد بود.
هوش مصنوعی: فرصت دوبارهای برای او فراهم شده و در آسمانها سکنی گزیده است. هفت ستاره را زیر حمایت و حمایت خود قرار داده است.
هوش مصنوعی: سرنوشت او را در ازل با خوشبختی خلق کرد، و پروردگار جاودانه همچنان به پرورش او ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که ایمان به خداوند درست و محکم باشد، دل انسان به مسائل نجوم و پیوندها وابسته نخواهد شد.
هوش مصنوعی: ظاهر زیبا و نیکو به دلیل باطن نیکو و درست اوست. آینه هم اگر راست باشد، تصویر درست و واضحی نشان میدهد.
هوش مصنوعی: خورشید در حال بالا رفتن است و ماه و ستارهها در آستانهی روشنایی او قرار دارند، در حالی که دشمنان او در حال پایین آمدن و در فشار هستند.
هوش مصنوعی: عمل او در دین خداوند، بخشیدن و عفو کردن است. او نه از بخشش خسته میشود و نه از عفو کردن ناراحت.
هوش مصنوعی: گاهی کاروانها بهصورت دستهدسته و ردیفبهردیف به سوی میدان جنگ شاهان به حرکت درمیآیند، با تجهیزات و زینآلات فراوان.
هوش مصنوعی: گاهی از زیور و زینت او، مال و ثروت به سوی درویشان شهر میآید و کیسهها بر هم انباشته میشوند و بارها روی بارها جمع میشود.
هوش مصنوعی: خیر و بخشش او شب و روز به رنج مسلمانان کمک میکند. گویا او نیکوکار است و مسلمانان مانند وابستگان او هستند.
هوش مصنوعی: ای مردان بزرگ، در برابر تو، افراد معمولی و بیارزش مانند شیشه در برابر یاقوت و مانند سفال در برابر پیروزه هستند.
هوش مصنوعی: هرچه در آفرینش وجود دارد که برای دیگران ممکن است، خداوند آن را به تو نیز داده است، به جز عیب و نقص.
هوش مصنوعی: به خاطر خشم تو، آتش شدت و تیزی بیشتری پیدا میکند و در زمان انتقام، خاک صبر و بردباری از صبر و شکیبایی تو درس میگیرد.
هوش مصنوعی: ماه زمانی روشن میشود که تو بخواهی، و درخت سرو زمانی شکوفا میشود که تو این را خواسته باشی.
هوش مصنوعی: حوادثی که در این روزگار برای تو رخ داده، برای تو عجیبتر نخواهد بود نسبت به آنچه در گذشته برای مردان بزرگ اتفاق افتاده است.
هوش مصنوعی: این جمله به بیان عواملی میپردازد که انسان را تحت فشار و تهدید قرار میدهند. از یک سو، ممکن است از نیتهای بد و دشمنی دیگران ناشی شود و از سوی دیگر، به خاطر ترس از حسادت و نیتهای ناپاک دیگران باشد. همچنین، احساس خطر از تسلط و فریبکاری دیگران و همچنین، عواقب ناشی از قهر و رفتارهای فریبنده هم میتواند به این وضعیت دامن بزند. به طور کلی، این جمله به نوعی اضطراب و نگرانی ناشی از دشمنی و نیتهای سوء دیگران اشاره دارد.
هوش مصنوعی: خدای متعال، نگهدار و محافظ تو بود تا زمانی که حوادث نتوانند در زندگی تو تاثیری بگذارند.
هوش مصنوعی: تو دچار توهم شدی و همه چیزهایی را که دشمنان برای تو ایجاد کرده بودند، برهم زدی. در نهایت، راز تو به هم خورد و طلسم شرارت کارساز نشد.
هوش مصنوعی: در هر زمانی ممکن است اوضاع به نفع یا ضرر تو تغییر کند و این به معنای آن نیست که تنها سخنانی وجود دارد که باید از آنها پیروی کرد.
هوش مصنوعی: در جای خود آرام بمان و دل را راحت نگهدار، حتی اگر تمام عالم پر از آتش و دشمنی شود.
هوش مصنوعی: سلام. این کرشتاسب به خوشنودی و رضایت در سایت بیانی ازادی اشاره دارد. او لشکری بزرگ و قدرتمند دارد که به سمت راست و شمال گسترده شده است.
هوش مصنوعی: اگر در زمان نیاز، به زرهی (پوشش) احتیاج داشته باشی، مانند اینکه در فصل خزان آب و هوای سرد، بادی از شمال آن را به صورت پنهان و نابود کند.
هوش مصنوعی: اگر نیازمندی به خدمتگزار تو برسد، در بهار از شاخههای درخت، گلهای زیبایی به وجود میآید.
هوش مصنوعی: ای حسد، از زیبایی و طبع تو موجهای دریا خجالتزده شدهاند و از generosity و بخشش تو حتی کوهها هم شرمندهاند.
هوش مصنوعی: طبع من مانند نهالی بود که تو با تلاش و همت خود آن را در باغ ادبیات پرورش دادی تا به درختی تنومند تبدیل شود.
هوش مصنوعی: من زندگی کردن بدون رضایت تو را بر خودم ممنوع میدانم، زیرا از پدرم ارث بردهام که محبت و پذیرش تو برایم حلال است.
هوش مصنوعی: اگرچه به نظر میرسد که کشیدن آب از آتش غیرممکن است، اما من به زیبایی و جذبه تو ایمان دارم و این مفهوم غیرممکن را نمیشناسم.
هوش مصنوعی: چون در ستایش تو شعر میگویم، احساساتم همچون آتش است و وقتی تو را میبینم، از این آتش آب زلالی برمیکشدم.
هوش مصنوعی: آنچه که از اسرار مهربانی انجام شده، همچنان یادش باقی خواهد ماند تا زمانی که روزها و شبها ادامه دارد.
هوش مصنوعی: من به این نعمت و مقام به خاطر شعر کمتر از عنصری نیستم؛ تو در مهربانی و بخشش از من بسیار بیشتر و برتری.
هوش مصنوعی: چشمی دارم که همیشه به یاد توست و در هر زمانی از تو کمک و محبت دریافت میکنم، چه از نظر مقام اجتماعی و چه از نظر مالی.
هوش مصنوعی: هرچند شعری که در وصف او باشد و در آن از عشق و زیبایی زلف و خال او سخن رود، دلنشینتر است.
هوش مصنوعی: در روز عید، به روزهداران اینگونه میگویند: شعری که هم ستایش میکند، هم دعا میفرستد، هم تبریک میگوید و هم حال و وضعیت را بیان میکند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که خادم از مخدوم خود ترس و امید داشته باشد و عاشق نسبت به معشوق خود احساس دوری و نزدیکی کند، زندگی ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: باشد که سرنوشت تو همچون یک بزرگوار و محترم باشد و خدمتگزاران آن در طول روز و شب به تو خدمت کنند. همچنین باشد که محبوب تو در کنار عاشقانش، همه اوقات و روزهای تو را پر کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال
فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان
کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال
گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش
[...]
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال
با دعا و با تضرع دستها بر داشتند
پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال
نصرة دین و دوام دولت و امن جهان
[...]
تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال
گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال
در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار
مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال
کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار
[...]
عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال
هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال
اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است
مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال
عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف
[...]
بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال
در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال
زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید
زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال
خرقهپوشان گشتهاند از بهر زرق و مخرقه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.