به فرخی و خوشی بر خدایگان بشر
خجسته باد چنین عید و صدهزار دگر
جلال دولت و دولت بدو فزوده شرف
جمال ملت و ملت بدو نموده هنر
شهی که بر همه روی زمین همی تابد
ز ماه رایت او آفتاب فتح و ظفر
نبود تا که جهان است و هم نخواهد بود
خدایگانی بر خلق از او مبارکتر
همی دهد قلم و تیغ او به بزم و به رزم
نشان نعمت فردوس و هیبت محشر
به رزمگاه چو مریخوار گیرد زور
به بزمگاه چو خورشیدوار گیرد فر
زمین معصفر گردد ز بسکه راند خون
هوا مُزَعْفر گردد ز بسکه بخشد زر
حسام شاه چو نیلوفر است و چهرهٔ خصم
چو شَنْبلید شدست از نهیب نیلوفر
سرش ز چنبر فرمان شاه بیرون است
قدش ز هیبت شاهی است چفته چون چنبر
اگر تنش به مثل سربه سر همه جگر است
سرشکوار ببارد ز دیده خون جگر
وگر همی نشناسد که وهم شاه جهان
مؤثرست در آفاق چون قضا و قدر
همی به کوه و کمر نازد و نه آگاه است
که وهم شاه فرود آردش ز کوه و کمر
خدایگانا آن کس که نعمتش دادی
به شرط خدمت یک چند بسته بود کمر
چو شد مخالف و بر نعمت تو شکر نکرد
به نعمت تو که بدبخت گشت و شومْ اختر
شکسته کرد و پراکنده یک سیاست تو
سپاه او را چون قوم عاد را صَرصَر
ز فعل خویش بنازد همی و در مثل است
کسی که بد کند از بد هم او برد کیفر
مباد آن که خلاف تو دارد اندر دل
که سوخته کندش خشم تو دل اندر بر
مخالفانی کاندر حصار خصم تواند
خلاف و کینتوزیشان ببرد سمع و بصر
ز ترس خشم تو گشته است چشم ایشان کور
ز بیم کوس تو گشته است گوش ایشان کر
بر آن حصار که ایشان مقام ساختهاند
ز آب و خاک ندارند هیچگونه خبر
مگرکه صاعقه بارید چرخ بر سرشان
که آب ایشان خون گشت و خاک خاکستر
شدست خنجر برنده عقلشان در دل
شدست آتش سوزنده مغزشان در سر
چو حال ایشان در زیستن بر این جمله است
چنان شناس که گشت آن حصار زیر و زبر
شهنشها ،ملکا، همچو آفتاب فلک
به شرق و غرب تو را هست سال و ماه سفر
جهان شدست منور ز فر طلعت تو
ز آفتاب منور شود جهان یکسر
به وقت راه سپردن همی وفا نکند
به سیر مرکب تو بر سپهر سیر قمر
حکایت و سَمَر امروز جمله باطل گشت
که رسمهای تو بیش از حکایت است و سمر
اگر قیاس کنم من ز دجله تا جیحون
ز لشکر تو همی نگسلد نفر ز نفر
خدایگان چو تو باید همی که روز نبرد
ز دجله تا لب جیحون کشد صف لشکر
همیشه تا که همی بشکفد ز باد صبا
به باغ در سمن تازه و بنفشهٔ تر
یکی چو عارض خوبان سپید و روشن و پاک
یکی چو زلف بتان برشکسته یک به دگر
شکفته باد ز عدل تو باغ شاهی و ملک
چو بوستان ز نسیم بهار و قَطْرِ مَطَر
تو را زمانه غلام و ملوک خدمتکار
تو را ستاره مطیع و سپهر فرمانبر
خجسته عید تو و پیش تو عدو قربان
شب تو از شب و روزت ز روز خرمتر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری ست در وصف شادی و خوشی به مناسبت یک عید خاص و ستایش از پادشاهی نیکو. شاعر به جلال و شوکت دولت اشاره میکند و میگوید که این پادشاه همچون آفتاب بر زمین میتابد و هیچ کس از او بالاتر نیست. او پیروزی و بزم را به دست پادشاه میداند و میگوید که دشمنان او، اگرچه قدرتی دارند، اما در مقابل عظمت او درماندهاند.
شاعر به وفاداری و خدمت به پادشاه توصیه میکند و هشدار میدهد که مخالفت با او به عذاب و کیفر منجر میشود. او در نهایت میگوید که پادشاه به مانند آفتاب نور افشانی میکند و دنیا به واسطه او تابناک است.
شعر هم به زیبایی طبیعت و باغها در اثر عدالت پادشاه اشاره میکند و در انتها، آرزوی خوشی و شادابی برای عید را مطرح میسازد.
هوش مصنوعی: به خاطر خوشی و شادی، برای بزرگترین خداوندان بشریت، این عید و هزاران عید دیگر مبارک باد.
هوش مصنوعی: جلال و شکوه حکومت به او افزوده است و شرافت زیبایی ملت به او نسبت داده شده است.
هوش مصنوعی: فرصتی که در دست داریم، با وجود رهبری برجستهای که میتابد و نورش بر تمام زمین پخش شده است، نویدبخش پیروزی و موفقیت است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان وجود دارد و حتی بعد از آن، خدایانی که بر انسانها نعمت میبخشند، وجود نخواهند داشت که از او برتر باشند.
هوش مصنوعی: قلم و تیغ او در جشنها و میدانها نشانهای از نعمتهای بهشت و شکوه روز قیامت را به مردم نشان میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی به میدان جنگ میرود، مانند مریخ پرقدرت و نیرومند عمل میکند و در میهمانیها و مجالس شاد، مانند خورشید با شکوه و درخشان است.
هوش مصنوعی: زمین به دلیل فراوانی خون، سرسبز و خرم میشود و فضای هوا نیز به خاطر طلا و زری که اهدا میشود، رنگین و زیبا میگردد.
هوش مصنوعی: حسام شاه مانند گل نیلوفر است و چهرهٔ دشمن مانند سنبل شده که از قدرت نیلوفر پژمرده شده است.
هوش مصنوعی: سر او از دایره فرمانروایی شاه فراتر رفته و قد او به قدری بزرگ است که با وجود هیبت شاه، همچنان بزرگ و محکم به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر بدن او مانند فولاد است، در حالی که دلش پر از احساسات عمیق و درد است، از چشمانش مانند خون جگر اشک میریزد.
هوش مصنوعی: اگر کسی درک نکند که خیال و تصور پادشاه جهان تأثیر زیادی بر عالم دارد، مثل تأثیر قضا و قدر.
هوش مصنوعی: او به کوه و بلندیها میبالد و خود را برتر میداند، اما غافل است که خیال و توهم میتواند او را به زمین بیندازد و از آن علو پایین آورد.
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ! آن کسی که تو به او نعمت دادهای، در عوض خدمت و وفاداریاش به تو، چندان خود را موظف به تلاش و خدمت کرده است.
هوش مصنوعی: زمانی که فردی با نادانی به سختی مواجه شود و بر نعمتهایی که دارد، سپاسگزاری نکند، در حقیقت، خود را به بدبختی و شگون بد دچار کرده است.
هوش مصنوعی: سیاست تو به قدری قوی است که سپاه او را مانند قوم عاد که به وسیله تندبادهای سخت و ویرانگر متلاشی شدند، نابود کرده و پراکنده میکند.
هوش مصنوعی: آدمی باید به اعمال خود افتخار کند، اما این موضوع فقط در صورتی درست است که از کارهای خوب او باشد. در واقع، شخصی که کارهای بد انجام میدهد، خود را مجازات میکند و از کارهای زشتش عذاب میبیند.
هوش مصنوعی: مباد آن که کسی در دلش نسبت به تو کینه و خشم داشته باشد، چرا که این خشم میتواند به دل تو آسیب برساند و آن را بسوزاند.
هوش مصنوعی: کسانی که در حصار دشمنان قرار دارند، میتوانند با مخالفت و دشمنی خود، حواس دیگران را تحت تأثیر قرار دهند.
هوش مصنوعی: چشمهای آنها از ترس خشم تو نابینا شده و گوشهایشان از بیم صدای تو ناشنوا گردیده است.
هوش مصنوعی: در حصاری که آنها ساختهاند، از آب و خاک خبری نیست.
هوش مصنوعی: جز این نیست که مانند صاعقه بر سرشان ببارد، تا خونشان به آب تبدیل شود و خاکستر بر خاک بیفزاید.
هوش مصنوعی: چاقوی تیز و برندهای بر عقل آنها فرود آمده و در دلشان آتش سوزان و خشمگینی وجود دارد که در سر آنها میسوزد.
هوش مصنوعی: حال آنها در زندگی به گونهای است که مانند دیواری فرو ریخته و به هم ریخته به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: ای پادشاهان، چون آفتاب در آسمان، همواره در حال سفر به شرق و غرب هستید، مانند سال و ماه که دائماً در حرکتند.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر نور چهره تو روشن و درخشان شده است؛ به طوری که با تابش تو، کل عالم روشنایی گرفته است.
هوش مصنوعی: زمانی که تصمیم به حرکت میگیری، وفا و صداقت نشان نمیدهد و سفر تو به دور آسمان مانند حرکت ماه است.
هوش مصنوعی: امروز دیگر حکایتها و داستانها بیمعنی شدند، زیرا رفتارها و آداب تو از همه آن داستانها بیشتر و مهمتر است.
هوش مصنوعی: اگر من مقایسهای انجام دهم بین دجله و جیحون، از لشکر تو هیچکس از دیگری جدا نمیشود.
هوش مصنوعی: خداوندی مانند تو باید باشد که در روز جنگ، صف بزرگ لشکر را از دجله تا لب جیحون رهبری کند.
هوش مصنوعی: همیشه تا زمانی که وزش باد صبا ادامه دارد، در باغ گلهای تازه از جمله سمن و بنفشههای جدید شکوفا میشوند.
هوش مصنوعی: یک نفر مانند صورت زیبای معصوم و روشن است و دیگری مثل موهای پریشان و در هم بر هم محبوبان. این دو نفر به گونهای در کنار یکدیگر قرار دارند.
هوش مصنوعی: باغ سلطنتی و زمین تو به واسطه عدل و fairness تو مانند بوستانی است که از نسیم بهار و بارش باران شکوفا و سرسبز شده است.
هوش مصنوعی: در این دنیا، تو به مانند یک پادشاه هستی که زمانه و اطرافیانت به خدمت تو آمدهاند. ستارهها و آسمان نیز در فرمان تو هستند و به نوعی مطیع تو به حساب میآیند.
هوش مصنوعی: روز عید تو خوشپـیـش و دشمنان تو به خاطر تو قربانی میشوند، شب تو از روزهایت شادتر و خوشتر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چگونه برخورم از وصل آن بت دلبر
که سوخت آتش هجرش دل مرا در بر
طمع کند که ز معشوق برخورد عاشق
بدین جهان نبود کار ازین مخالفتر
از آنکه عاشق نبود کسی که دل ندهد
[...]
فسانه گشت و کهن شد حدیثِ اسکندر
سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر
فسانهٔ کهن و کارنامهٔ به دروغ
به کار ناید رو در دروغ رنج مبر
حدیثِ آنکه سکندر کجا رسید و چه کرد
[...]
بنوبهار جوان شد جهان پیر ز سر
ز روی سبزه بر آورد شاخ نرگس سر
خزان جهان را عهد ار چه کرده بود کهن
بهار عهد جهان باز تازه کرد ز سر
هوا نشاند ببرگ شکوفه در، یاقوت
[...]
پلی شناس جهانرا و نو رسیده براو
مکن عمارت و بگذار و خوش ازو بگذر
کرا شنیدی و دیدی که مرگ دادامان
ز خاص و عام و بدو نیک و از صغیر و کبر
اگر هزار بمانی و گر هزار هزار
[...]
بفال سعد و خجسته زمان و نیک اختر
نشسته بودم یک شب بباغ وقت سحر
ز باختر شده پیدا سر طلایۀ روز
کشیده لشکر شب جوق جوق زس خاور
فلک چو بیضۀ عنبر نمود و انجم او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.