ایا سرو قد ترک سیمین قفا
ندیدم به هجران تو جز جفا
ببستی دلم را به بند دو زلف
نخواهی نمودن مرا زان رها
چگونه گذارم بر این روزگار
تو از من جدا و من از دل جدا
رخ لعل تو کرده رویم زریر
قد سرو توکرده پشتم دو تا
چنان گریم اندر فراق تو من
که بر آس گردون کنم آسیا
بلای من از عشق تو خاسته است
منم روز و شب بر بلا مبتلا
بود رنج بیگنج بس بینَسَق
بود هجر بیوصل بس بیبها
چو بیماری از هجر پیدا شود
نباشد بجز وصل آن را شفا
بود از بس محنت اندر فرح
بود از پس شدّت اندر رَخا
هر آن درد کان نکبتی را ندید
ندانم جز از جود خواجه دوا
جمال دول، ناصر دین و داد
سپهر وفا شمس دین بوالوفا
به آزادمردی دری برگشاد
که بازار آزادگان شد روا
سعادت همی زو ستاند مدد
کفایت همی زو فزاید بها
بود زیر حکمش همیشه قدر
بود پیش امرش همیشه قضا
نه در رسم او راه گیرد نفاق
نه در راه او راه یابد ریا
بود ملک را دولتش قهرمان
بود جاه را خدمتش کیمیا
بود تنگ با نعمت او زمین
بود پست با همت او سما
مر ابرار را حضرتش مستقر
مر اَحْرار را درگهش مُلْتَجا
تو گویی سرشت وی آمد کرم
توگویی حیات وی آمد حیا
تویی صاحب سود را مقتدی
تویی نایب فضل را مقتدا
ز انعام تو منبسط شد زمین
در ایام تو مندرس شد فنا
سخاوت تو داری پدر بر پدر
مروت تو داری نیا بر نیا
تویی مفضل ملت ایزدی
تویی مُنعِم دولت پادشا
ز رحمت فرستی به سائل درم
به صد خیل بخشی به زائر عطا
بجز فضل تو هر چهگویم هدر
بجز مدح تو هر چه گویم هَبا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو خواهی که یابی ز هر بد رها
سر اندر نیاری به دام بلا
بفرمود تا آسنستان پگاه
بیامد بنزدیک رخشنده ماه
بدو داد فرخنده دخترش را
بگوهر بیاراست اخترش را
چنان کن کنون تا به روز قضا
نگردد ضِرامش زمانی جدا
به کارش درون نیست چون و چرا
نپرسد از او ، او بپرسد ز ما
مرا بی وفا خواند آن بی وفا
که هرگز نگوید سخن بی جفا
ز من چون رسد بی وفائی بدوست
که دشمن نبیند ز من جز وفا
ندانم صواب از خطا زین قبل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.