یاد میدار که از مات نمی آید یاد
ای امید من و عهد تو سراسر همه باد
نکنی یک طرف از قصه ی من هرگز گوش
نه زِیم یک نفس از غصه تو هرگز شاد
یاوری نیست، که با خصم تو بردارم تیغ
داوری نیست، که از هجر تو بستانم داد
تو نگفتی که وصالم برساند بخودت
راستی نیک رسانید که چشمت مرساد
گفتی ار، فاش کنی عشق پری، جان نبری
نبرم، خود نبرم حسن تو جاوید زیاد
گر غرض خون من است از سر اینک سروطشت
ور نه این طشت سه سال است که ازبام افتاد
من بر این تهمت اگر کشته شوم باکی نیست
همه سرسبزی کمتر سک دربان تو باد
عافیت خواستی از من خیرالله جزاک
او همان شب بعدم رفت که خیر تو بزاد
گله ی وصل تو با هجر تو میگفتم دوش
که ستد عمرو از او هیچ بجز غم نگشاد
عشق ما مظلمه ی کس بقیامت نبرد
گر ز تو عمر ستد در عوضش عشق بداد
در میان روی بمن کرد خیالت که اثیر
زین سخن بگذر و این واقعه بگذارز، یاد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای همه ساله زخوی تو دل سلطان شاد
دل سلطان همه سال از خوی تو شادان باد
با علی خیزد هر کز تو بیاموزد علم
با عمر خیزد هر کز تو بیاموزد داد
زانکه استاد تو اندر همه کاری پدرست
[...]
نوزتان مادر شش روز نباشد که بزاد
نوزتان ناف نبریده و از زه نگشاد
نوزتان سینه و پستان به دهن بر ننهاد
نوزتان روی نشست و نوزتان شیر نداد
این چه بند است که بر من غم آن ماه نهاد
دل من بر دوره خون زد و دیده بگشاد
دل من برد بگفتار دل آزار بتی
که همه فعلش بند است و همه قولش داد
بجفا کردن راد است و بدل دادن زفت
[...]
قاضی آن بد نسب خر روش ترک نژاد
که چو دید او کله کیسه زرش آمد یاد
آنکه بی سیم کسی نبد از ارش نگشاد
سیم وی دادی و از مهتری این دارد یاد
جاودان بادا آن جای طهارت آباد
[...]
گله هجر تو با وصل تو میکردم دوش
گر بشد عمر مرا هیچ بجزغم نگشاد
زان میان روی بمن کرد خیالت که اثیر
زین سخن بگذر و این واقعه بگذار زیاد
وصل ما مظلمه کس بقیامت نبرد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.