هیچ، دردی به تو ای مایه درمان مرساد
هیچ، گردی به تو ای چشمه حیوان مرساد
روشن است اینکه تو ماهی و سمند تو سپهر
به چنین ماه سپهر، آفت دوران مرساد
بنده ی آن دهنم، از بن دندان که بدو
هیچکس را بجز از من، سر دندان مرساد
یا رب آن لب، چو، به عشاق سبکدل برسند
غبن باشد به رقیبان گران جان مرساد
آنچه در عشق، بجان من سر گشته رسید
اثر آن ز دهان بر لب و دندان مرساد
یوسف حسنی و من سوخته ی یعقوبم
من و غم خانه، تورا نکبت زندان مرساد
چه بود گرخم زلف تو بپای تو، رسد
بر دل من غم هجر تو بپایان مرساد
گرچه در عالم جان والی بیدادگری
قصهٔ درد اثیر از تو به سلطان مرساد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.