گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اثیر اخسیکتی

بس کاین دل زار ریش کردی

گفتم زینهار بیش کردی

دل شیشه نازک و غمت سنگ

آسان شکند چوریش کردی

فرمان هوای خویشتن را

بر تیر جفا چو کیش کردی

وین طرفه که در کنام شیران

خونریز به چشم میش کردی

خورشیدی و در دل نژندم

خاصیت ماه و جیش کردی

اول همه نوش عرضه کردم

پس زود به غم سریش کردی

این جان سریش باز کرده

پس زود ز غم سپریش کردی

خون میخور و با جفاش میسازد

کاین کار بدست خویش کردی

دوش از طرب خیال بر سر

بر باد خرد پریش کردی

چون پیش اثیر خود رسیدی

بی باکی و عشوه بیش کردی