بس کاین دل زار ریش کردی
گفتم زینهار بیش کردی
دل شیشه نازک و غمت سنگ
آسان شکند چوریش کردی
فرمان هوای خویشتن را
بر تیر جفا چو کیش کردی
وین طرفه که در کنام شیران
خونریز به چشم میش کردی
خورشیدی و در دل نژندم
خاصیت ماه و جیش کردی
اول همه نوش عرضه کردم
پس زود به غم سریش کردی
این جان سریش باز کرده
پس زود ز غم سپریش کردی
خون میخور و با جفاش میسازد
کاین کار بدست خویش کردی
دوش از طرب خیال بر سر
بر باد خرد پریش کردی
چون پیش اثیر خود رسیدی
بی باکی و عشوه بیش کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.