رخ تو فتنه جهان بودی
گر نه، از دیده نهان بودی
دل و دین رفت در سر غم تو
کاش باری امید جان بودی
ز رخت یادگار خواستمی
گرنه اشکم چو ارغوان بودی
دل، به خستی بجان ز دست غمت
گرنه رویم چو زعفران بودی
میزبانی است تازه وعده تو
گرنه در لقمه استخوان بودی
عشوه ئی میدهی که آن توام
کی چنین بودی، ار چنان بودی
خوردمی، بر زخاک کوی تو دوش
گر نه فریاد پاسبان بودی
در رکابم فلک پیاده شدی
چون قبول تو هم عنان بودی
از مقیمان آستان غمت
فخر گردی گر آسمان بودی
زان لطافت که در دل است تو را
کاشکی هیچ در زبان بودی
سرما گر به هیچ ارزیدی
خاک آن فرخ آستان بودی
دوش گفتی اثیر از آن من است
نه چنین بودی ار چنان بودی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به توصیف زیبایی و تاثیر عمیق حضور محبوبش میپردازد. او میگوید که اگر چهره تو از دیدگان پنهان نمیماند، جهان فتنهای نمیداشت. دل و ایمان او در اندوهی عمیق به سر میبرد و آرزو دارد که امیدی به جانش بازگردد. شاعر میخواهد از یادگاری که از محبوبش دارد، سخن بگوید و احساس یأس خود را از زندگی و غم ناشی از نبود او بیان کند. او به تلخی از دلنگرانیهایش سخن میگوید و از درد و رنجهایش مینالد. در نهایت، شاعر آرزو میکند که محبوبش به شکلی که هست، در دلش جا داشته باشد و از لطافت او یاد کند. با وجود تمام دردها و مشکلات، از عشق و زیبایی معشوقش شگفتزده است.
هوش مصنوعی: چهره تو به قدری جذاب و فریبنده است که اگر نبود، دنیا به اندازهای سرد و بیحوصله میبود که تو دیگر مایه دلگرمی آن نمیشدی.
هوش مصنوعی: دل و ایمانم تحت تاثیر غم تو رفته است، کاش حداقل امیدی به جانم داشتی.
هوش مصنوعی: اگر چیزی از تو به یادگار میخواستم، اشکهایم چون رنگ ارغوانی بودند و بینهایت غمناکی را نشان میدادند.
هوش مصنوعی: دل به خاطر غم تو به شدت آزار میبیند و اگر نبود این غم، چهرهام مثل زعفران درخشان و زیبا میبود.
هوش مصنوعی: اگر وعده تو جدید و تازه باشد، به راستی که من از قبل در شرایط سخت و دشواری قرار داشتم.
هوش مصنوعی: عشوه و ناز تو به من بینظیر است و این طور که تو رفتار میکنی، تا به حال هیچکس را ندیدهام. اگر تو اینگونه باشی، پس کسی دیگر به این زیبایی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دیشب در خاک کوی تو نشسته بودم و اگر پاسبان آنجا فریاد نمیزد، شاید از درد دل ها نمیتوانستم جان سالم به در برم.
هوش مصنوعی: در کنار من، آسمان به پیادهروی درآمد، زیرا وقتی تو را پذیرفتم، شتاب و نیرویی در کار بود.
هوش مصنوعی: اگر تو ساکن درگاه غم تو باشی، در آن صورت چون آسمان باعظمت و ارزشمند خواهی بود.
هوش مصنوعی: از آن لطافتی که در قلبت وجود دارد، ای کاش میتوانستی این احساسات را به زبان بیاوری.
هوش مصنوعی: اگر سرما به هیچ چیز ارزش نداشت، خاک آن درگاه خوشبختی نیز بیارزش بود.
هوش مصنوعی: دیشب گفتی که تأثیر از آن من است، اما اگر واقعاً اینطور بودی، چنین نمیبود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنکه بوبکر را چو جان بودی
کی به فرزند او زیان بودی
کاشکی چارهای در آن بودی
که ز ما چشم بد نهان بودی
تو که خود مونس روان بودی
چون ز حشم دلم نهان بودی
من خود اندر حجاب خود بودم
ورنه با من تو در میان بودی
از تو می بافتم خبر، بگمان
[...]
گر نه اندر پناه کان بودی
لعل چون سنگ رایگان بودی
این سخن گر نه در میان بودی
آدمی نیز بیزبان بودی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.