گنجور

 
اثیر اخسیکتی

من تنگدل و تو تنگ خوئی

من خوب سخن، تو خوبروئی

با من بکن آن که لطف یزدان

با روی تو کرد، از نکوئی

برتنگ دلی من به بخشای

کز، دل همه گرد غم بشوئی

آخر بکنار من رسی باز

چون گرد همه اثیر پوئی

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
انوری

ای روی تو آیت نکویی

حسن تو کمال خوب‌رویی

راتب شده عالم کهن را

هر دم ز تو فتنه‌ای به نویی

معروف لبت به تنگ‌باری

[...]

مجیرالدین بیلقانی

جانا همه آیت نکویی

در شأن تو آمده ست گویی

یک گل چو رخت به دست ناید

گر در چمن جهان بجویی

عطار

چون روی بود بدان نکویی

نازش برود به هرچه گویی

رویی که ز شرم او درافتاد

خورشید فلک به زرد رویی

چون در خور او نمی‌توان شد

[...]

اثیر اخسیکتی

جانا، همه آیت نکوئی

در شان تو آمده است گوئی

یک گل چو رخت به دست ناید

گر در چمن جهان بجوئی

حسنت ببرد زبان سوسن

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه