درد هجران تو را داغ جگر ساخته ام
گرد میدان تو را کحل بصر ساخته ام
نبود نام توای یار نه نزدیک و نه دور
تو زمن هیچ و من از تو همه بر ساخته ام
پرده کژ مده، ای هستی من بُرده ی تو
گرچه با زخمه سر کژّ تو در ساخته ام
خطی آمد ز تو در خون من و من چو قلم
پیش از آن خط قدم از تارک سر ساخته ام
طوق زر کردی رفتم مگر از راه جمال
دست در گردمیان تو کمر ساخته ام
سرو بالائی و سوسن برو و گل عارض و من
ز تو بستان تماشای نظر ساخته ام
ای بسا شب که تو در خلوت و من تا بسحر
از قد خفته خود حلقه در ساخته ام
حلقه حلقه ست در داج فلک آه اثیر
زان گل حلقه آئینه در ساخته ام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به نظربازی از آن تنگ شکر ساختهام
به همین رشته ز دریای گهر ساختهام
زیر یک پیرهنم در همه جا با یوسف
من که زان یار گرامی به خبر ساختهام
چون به آسانی از آن نخل کنم قطع امید؟
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.