پیمان شکنا بر سر پیمانت نمی بینم
طغرای وفا بر سر فرمانت نمی بینم
از تو کله ها دارم در خون دل آغشته
تا عرضه کنم بر تو خندانت نمی بینم
از غایت حسن تو در غیرت چشم خود
پیدات نمی یابم پنهانت نمی بینم
گرچه ز تو میگویم در گفت نمی آئی
ورچه بتوام زنده چون جانت نمی بینم
تا خود چه سواری تو کزغایت چالاکی
جز بر دل و بر دیده جولانت نمی بینم
در خوبی و چالاکی چون شعر اثیری تو
الا دل تنک او میدانت نمی بینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از غایت حسن تو و زغیرت چشم خود
پیدات نمی یابم پنهانت نمی بینم
گرچه زتومیگویم در گفت نمی آئی
ورچه بتو می بینم چون جانت نمی بینم
از غایت حسن تو وز غیرت چشمِ خود
پیدات نمییابم پنهانت نمیبینم
گرچه ز تو میگویم در گفت نمیآیی
ورچه به تو میبینم چون جانت نمیبینم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.