ماولی پرور عدو کاهیم
تاج بخش عجم عربشاهیم
آسمان آن دهد که ما جوئیم
روزگار آن کند که ما خواهیم
در سماع آمده است کوش صدف
تا به صیت کرم در افواهیم
ز سبل فارغ است دیده چرخ
تا بگوهر جمال اشباهیم
رونق صف آفرینش را
تیغ خورشید و درقه ماهیم
مصطفی ص جد و مرتضی پدریم
زان فلک بنده و جهان داهیم
درة العقد این سپه شکنیم
قرة العین آن شهنشاهیم
گرچه دشمن زر تُنک مایه است
ما خلاص عیار آن کاهیم
فال را بر زبان دوست زنیم
رغم را در دل عدو آهیم
خاتم ملک را بماست فروغ
که ز رفعت کمینه درگاهیم
رشته پای بند سلطنتیم
کوری خصم دانه یکتاهیم
نگسلد چرخ پیرمان از بیخ
که دو شاخیم و هر دو بر ماهیم
تا کند عدل پای رفق دراز
ز آنچه ظلم است دست کوتاهیم
در ضمیر شب ازل سری است
گفت آن را دم سحرگاهیم
فتنه گر خرمنی زند چو قمر
آتش و باد و دانه و کاهیم
به سخن رخت عیب جسته زبیم
که رصد دار آن سر راهیم
بار آخسیکتی بضاعت ماست
که از آن سود و مایه آگاهیم
در جهان جلال چون خورشید
مدد سال و مادت ماهیم
ملک را آبروی باد از ما
که به تیغ آن زهاب را چاهیم
به هلال ار فروتنی بخشیم
قیمت اختران نمی گاهیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما گدایان حضرت شاهیم
پرده داران خاص اللهیم
باده نوشان مجلس عشقیم
ره نشینان خاک این راهیم
گر چه از خود خبر نمی داریم
[...]
بنما ره که طالب راهیم
ره به سوی تو از تو می خواهیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.