در عهد تو آسوده کس از داغ ستم نیست
گر سنگ سیاه است که بی آتش غم نیست
خاک قدمت هرکه شود بگذرد از عرش
ای خاک بر آن سر که ترا خاک قدم نیست
آزار دل ما مکن ای گل که حرام است
مرغ دل عاشق کم از صید حرم نیست
هر چند که جور تو ز اندیشه زیادست
تا بیش بود مهر من از جور تو کم نیست
نشکفت دل ما زنسیم کرم کس
افسوس که در باغ جهان بوی کرم نیست
خوشباش اگر درد و ملالی رسد از دوست
در جام جهان صاف سلامت همه دم نیست
اهلی مزن از همدمی ماه و شان لاف
کایشان نکنند این کرم و شان توهم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات شاعر در مورد عشق و درد ناشی از ظلم و بیعدالتی میپردازد. شاعر اشاره میکند که در دوران او کسی آسوده خاطر نیست و حتی سنگ سیاه نیز از آتش اندوه خالی نیست. او به خاک قدم محبوبش ارج مینهد و میگوید که هر کس چنین محبوبی داشته باشد، به عرش هم میرسد. شاعر از محبوبش میخواهد که دل او را نازک نکند و اذیتش نکند، زیرا عشق او به محبوب بیشتر از رنجی است که از او میکشد. او همچنین به زیبایی و نامهربانی دنیا اشاره میکند و از این که در باغ دنیا بوی محبت نیست، افسوس میخورد. در نهایت، او از کسانی که در دوستی به تفاخر میپردازند، انتقاد میکند و میگوید این نوع از خودستائی و لاف زدن، واقعیت ندارد.
هوش مصنوعی: در زمان تو، هیچکس از درد و رنج ظلم در امان نیست، حتی اگر سنگ سیاهی باشد که بدون آتش، درد و غم ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که زیر پای تو قرار گیرد، مقامش فراتر از عرش خواهد رفت. ای خاک، بر کسانی که مقام تو را نادیده میگیرند، افسوس و دریغ است، زیرا تو خود را در جایگاه پستتری میبینی.
هوش مصنوعی: ای گل، ما را آزار نده، چرا که رنجاندن دل عاشق ناپسند است و عشق مانند پرندهای است که بیدرنگ به دنبال آزادیش میگردد.
هوش مصنوعی: هر چند که رفتار نادرست تو بسیار است، اما عشق من به تو از این بدیها کم نمیشود.
هوش مصنوعی: دل ما به نرمی و لطافت بوی عطر و خوشی مجذوب نشده است و ای کاش در این جهان زیبا و پر از زیباییها، بوی آن عطر دلانگیز وجود نداشت.
هوش مصنوعی: اگرچه ممکن است گاهی از طرف دوست، مشکلات و ناراحتیهایی به ما رسد، اما باید خوشحال باشیم، زیرا همیشه در زندگی فرصتهای خوب و لحظات شاد وجود دارد و نباید فراموش کنیم که سلامت و خوشی نیز در دسترس است و همیشه وجود نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: به کسی که با ماه همراه است، حسادت نکن و از این دوستیاش حرف نزن، چون آنها چنین کرم و عظمت نمیکنند و این وضعیت خیالی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زان شاه که او را هوس طبل و علم نیست
دیوانه شدم بر سر دیوانه قلم نیست
از دور ببینی تو مرا شخص رونده
آن شخص خیالست ولی غیر عدم نیست
پیش آ و عدم شو که عدم معدن جانست
[...]
گر کوه تحمل کسی از بار ستم نیست
در عشق تو ثابت قدم آن سست قدم نیست
پیشت فلک از بار غمت خم شده چون ماست
در دور تو آزاده کس از بار ستم نیست
پیش تو وجود و عدم ما چه تفاوت
[...]
جز نام تو بر لوح دلم هیچ رقم نیست
در نامه ما یک سر مو سهو قلم نیست
ما خود سر طومار شکایت نگشاییم
خودگوی، فراموشی احباب ستم نیست؟
بر نامه سودازدگان نکته نگیرند
[...]
بی ساخته در اهل کرم رسم کرم نیست
ورنه سخن اهل کرم لا و نعم نیست
غیر از دل بی کینهٔ آیینه ضمیران
آن کیست که بر سینهٔ او داغ درم نیست؟
در قید هوا و هوس و لاف بزرگی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.