ساقیا مستم لب خود از لب من دور دار
ورنه گر گستاخیی آید ز من معذور دار
دردمند عشق را راحت گر از بیداد تست
یارب این راحت ز جان دردمندان دور دار
هر کرا در ظلمت غم چشم بیرون رفتن است
گو چراغ می براه دیده پرنور دار
ای حریف بزم وصل از غیرت جانان بترس
یا طمع از جان ببر یا راز ازو مستور دار
خانه تن عاقبت اهلی ز پا خواهد فتاد
تا توانی خانه تن را بمی معمور دار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از شخصی به نام "شهسوار" میخواهد که از کنار او نگذرد و به او توجه کند. او اشاره میکند که عبور کردن این شخص از کنار او میتواند به او آسیب برساند و او را به خاک زند. شاعر تأکید دارد که هیچکس نمیتواند به خوبی او را از عذاب نجات دهد. همچنین، یک نوع عشق و وابستگی عمیق در این ابیات حس میشود، چراکه شاعر به طرف، "نور چشم" خود مینامد و از او میخواهد حتی در دل تاریکی هم از او دور نشود. او به زیبایی طرف اشاره میکند و از او میخواهد که در کنار او بماند و از عبور بیاعتنا خودداری کند. در نهایت، شاعر بر اهمیت و زیبایی دوستی و عشق تأکید میکند و از طرف میخواهد که فراموشش نکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، مرا مست کردهای، پس لب خود را از لب من دور نگهدار. وگرنه اگر جسارتی از من سر بزند، عذرم را بپذیر.
هوش مصنوعی: ای خدا! اگر قرار است که آرامش و راحتی برای عاشقان دردکشیده به دنبال ظلم تو باشد، پس این آرامش را از جان این دردمندان دور نگهدار.
هوش مصنوعی: اگر کسی در تاریکی غم و اندوه باشد، باید بداند که برای بیرون آمدن از این وضعیت، نیاز به روشنایی دارد. بنابراین، باید نوری در دل و دیدگاهش داشته باشد تا بتواند راه خود را پیدا کند.
هوش مصنوعی: ای دوست، در میماری وصل از محبت معشوق، نگران غیرت او باش. یا بیخیال از کار خود بگذر، یا اینکه راز خود را از او پنهان نگهدار.
هوش مصنوعی: بدن انسان در نهایت از کار خواهد افتاد، پس تا زمانی که ممکن است، از بدن خود به خوبی نگهداری کن و آن را در سلامت نگاهدار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یارب این صدر جهان را دایما منصور دار
چشم بد از ساحت جاه و جلالش دوردار
ای چراغ جانم از شمع جمالت نور دار
بارک الله، چشم بد زان روی زیبادور دار
چون دلم را بت پرستی نو شد اندر عهد تو
باری این بتخانه دیرینه را معمور دار
کار دل کردی، برافگن بعد ازین بنیاد عقل
[...]
ای لبت نوشین زمن نیش فراقت دور دار
وز شراب وصل خود جان مرا مخمور دار
نسخه الله نوری زآن رخ از مصباح عشق
ای چراغ جان مرا مشکاة دل پرنور دار
از عطاهای ید اللهی بدست خود بنه
[...]
پادشاها عالم از انصاف تو معمور شد
همچنین معمورهاش را تا ابد معمور دار
شرق و غرب ملک را بر التفات توست چشم
گه نظر با رای هندو گاه با فغفور دار
چون میسر شد به زخم تیغ ملک ایرجت
[...]
پاس درد و داغ عشق از دیده های شوردار
در میان زنگیان آیینه را مستور دار
نیست در دست سبوی می عنان اختیار
راز عشق از دل تراوش گر کند معذور دار
ریزه چینان قناعت پرده دار آفتند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.