گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اهلی شیرازی

خوش آنک مست شوی تا بهانه برخیزد

تو باشی و من و شرم از میانه برخیزد

مکن زخواب دو نرگس چو بوسه دزدم

وگر نه فتنه یی از هر کرانه برخیزد

نهال عشق نشاندم به دل چو دانستم

که رستخیز جهانم ز خانه برخیزد

خوش آن حریف که گر مرغ بسملش سازد

بخاک افتد و خوش عاشقانه برخیزد

همان به است که بندم چو غنچه لب ورنه

ز آتش جگرم صد زبانه برخیزد

قیامت است جمال تو ای بهشتی روی

مکش نقاب که شور از زمانه برخیزد

بر استان تو اهلی نه آنچنان افتاد

که تا قیامت ازین آستانه برخیزد

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
جهان ملک خاتون

سحرگهی که ز خواب شبانه برخیزد

هزار فتنه ز دور زمانه برخیزد

اگر تو سرو گل اندام در کنار آیی

هزار ناله ی شوق از کرانه برخیزد

کجا کرانه کند یار مهربان از من

[...]

جامی

چو مست من ز خمار شبانه برخیزد

هزار فتنه و شور از زمانه برخیزد

چو تیر جور نهد بر کمان ز میدانش

هزار کشته برای نشانه برخیزد

نشان من به خیال میان او گم باد

[...]

صائب

ازین بساط کسی شادمانه برخیزد

که از سر دو جهان عارفانه برخیزد

مدار دست ز دامان آه نیمشبی

که دل ز جای به این تازیانه برخیزد

اثر ز عاشق صادق درین جهان مطلب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه