چشم صاحبدل نظر چون بر رخ گل میکند
از جمال گل قیاس حال بلبل میکند
هرکه را چون کوهکن لعل لب شیرین هواست
بار کوه غم به یاد او تحمل میکند
عاشقی کز زهرهرویان دل به وصل آلوده کرد
گر ملک باشد که عشق او تنزل میکند
در دل پاکان که از روی صفا آیینه است
مدعی ناپاکی خود را تعقل میکند
جز به خاک کوی او اهلی نیارد سر فرو
آسمان بیهوده از وی این تخیل میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تاج دین و دولت ای صدری که گرد موکبت
دیده افلاک و انجم را مکحل میکند
کلک دولتپرورت روحالامینی دیگر است
لاجرم هردم هزاران وحی منزل میکند
لفظ معنی پرورت گر آسمان داد نیست
[...]
ماه من مشک سیه در دامن گل می کند
سایبان آفتاب از شاخ سنبل می کند
گرچه از روی خرد دور تسلسل باطلست
خطّ سبزش حکم بر دور تسلسل می کند
هرگز از جام می لعلش نمی باشد خمار
[...]
باز پیک عاشقان فرّاشی گل می کند
بلبل از سودای گل فریاد و غلغل می کند
چشم صاحبدل نظر چون بر رخ گل میکند
از جمال گل قیاس حال بلبل میکند
هر کرا چون کوهکن بار غم از شیرینلبی است
لاجرم گر کوه غم باشد تحمل میکند
پاکبازان از صفا آیینهاند و مدعی
[...]
در دل من گر دمی آن ماه منزل میکند
تا رود بیرون هزاران رخنه در دل میکند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.