زلف چو مار او کشد در دهن بلا مرا
چون نروم که مو کشان می کشد اژدها مرا
همچو مگس در انگبین کوشش هرزه میکنم
دست ز خویش مگسلم تا تو کنی رها مرا
زخم دل از تو تابکی؟ صبر نماند و طاقتم
وه چه کنم مگر دهد صبر و دلی خدا مرا
با همه آفتاب من از سر مهر طالع است
هیچ وفا نمی کند طالع بی وفا مرا
کوه بلا چو اهلیم گر نه ز غم بیفکند
دست اجل به زور خود کی فکند ز پا مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شانه زند چو کلک من طره مشکفام را
سرمه خامشی دهد طوطی خوش کلام را
فاخته کو، که بوسه بر کنج دهان من زند؟
سرو پیاده گفته ام شیشه سبز فام را
مرغ چمن رمیده ام زخمی خار آشیان
[...]
خواهی اگر نظر کنی حوصله امام را
بین که چگونه میکشد خسرو تشنه کام را
چند بروی خودکشی پردهٔ صبح و شام را
چهره گشا تمام کن جلوهٔ ناتمام را
سوز و گداز حالتی است باده ز من طلب کنی
پیش تو گر بیان کنم مستی این مقام را
من بسرود زندگی آتش او فزوده ام
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.